مبتکر #زندگی_نرمال: این زندگی که مردم ایران دارند نرمال نیست! هر آزادی و امکانی که از آنها سلب شده، حق عادی آنهاست!
- من یک نصاب یا کارگر ماهر ساختمانی هستم که درآمد سه روزم معادل حقوق دو سال یک کارگر در داخل ایران است! البته به شرطی که آن کارگر سر موقع حقوقش را دریافت کند و تورم افسارگسیخته روی درآمد حداقلیاش اثر نگذاشته باشد.
بعد از اعدام نوید افکاری تصویری از یک میز دورهمی با دوستان را به اشتراک گذاشتم و نوشتم به سلامتی کسانیکه هنوز زندهاند. ولی واکنشهای عجیبی گرفتم که این میز و خوراکیهای روی آن را و وسایل دور و بر را قیمتگذاری کرده بودند!
- با هشتگ #زندگی_نرمال و عکس و توئیت درباره زندگی عادی خودم در اینجا میخواهم سطح توقع مخاطبان در ایران را که فشار حکومت اجازه نمیدهد بالا باشد، بالا ببرم و واقعیتها را ببینند که چه چیزهای بدیهی حق آنهاست!
- برخلاف خواست من که دوست داشتم به جنبههای اجتماعی این جریان کمک کنم، درخواست و تمایل مردم برای دانستن وضعیت اقتصادی در خارج ایران خیلی زیاد است.
- سطح مشکلات در داخل و خارج با هم متفاوت است. وقتی یک نفر در ایران در مورد مشکلاتش صحبت میکند، یعنی همزمان در چند جبهه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با مشکلات میجنگد! ولی مثلا مشکل من در خارج از کشور میتواند تنها هزینهی بیمه باشد. این اصلا قابل قیاس نیست.
سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ برابر با ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰
آزاده کریمی – مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران، بحرانهای ریز و درشتی برای مردم به وجود آورده بطوری که آنان از صبح تا شام باید برای دست یافتن به سادهترین و ابتداییترین نیازمندیها تلاش کنند؛ تازه، شاید به دست بیاورند یا نه. زندگی برای مردم ایران یک امر عادی نیست. حجم بالای وقایع تلخ و پُر شمار، ناکامیها و شکستهای کوچک و بزرگ، توصیف زیبایی و لذت از زندگی برای ایرانیان را به یک شوخی تلخ تبدیل کرده است.

در این بین، علی ابراهیمزاده مهاجر ساکن آمریکا چندی پیش از هشتگ #زندگی_نرمال در توئیتر فارسی استفاده کرد تا زندگی عادی خود را بدون سانسور به عنوان یک کارگر ماهر ساختمان و به گفتهی خودش، نصاب، در ایالات متحده آمریکا توضیح بدهد با تصاویری از مهمانی، قایقسواری و نوشیدن مشروب با دوستانش. این تصاویر ساده که زندگی عادی یک شهروند در هر جای دنیا میتواند باشد، بازتاب گستردهای یافت و حتی برخی کاربران توئیتر را به خشم آورد که چنین زندگی عادیای برای ایرانیان به یک آرزو تبدیل شده است!
هشتگ زندگی نرمال به بیان آزادانه از زندگی انسان آزاد و برخوردار از حقوق ابتدایی انسانی و شهروندی میپردازد. جالب اینکه اطلاعرسانی از این زندگی و مقایسه آن با سطح زندگی مردم در ایران، حامیان جمهوری اسلامی را به انتقاد واداشت.

منتقدان این هشتگ که گویی به امید یک زندگی درواقع غیرعادی در باغهای بهشتی، این زندگی را حقیر و ناچیز میشمارند، مضامین #زندگی_نرمال را تعریفی سطحی و محدود به لذایذ گذرای زندگی میدانند و میگویند این زندگی عمقی ندارد و به نوشیدن مشروب و رقص و پایکوبی خاتمه مییابد!
اما کسانی که هشتگ زندگی نرمال را در توئیتر منتشر میکنند، میگویند حرف آنان از جمله در مورد فقدان آزادیهای طبیعی و بدیهی است که از مردم ایران گرفته شده و آنان از ابتداییترین حقوق نیز برخوردار نیستند و همهجانبه از مناظر مختلف، زندگی را در زیر سایهی سنگین و سیاه حکومت جمهوری اسلامی میبازند.
همزمان با گفتگوی کیهان لندن با علی ابراهیمزاده مبتکر #زندگی_نرمان، زنان در توئیتر فارسی میپرسیدند وقتی هدف اسیدپاشی قرار میگیرند، درستترین روش برای جلوگیری از صدمات بیشتر چیست؟ این پرسشها پس از این بود که حجت الاسلام یوسف طباطبایینژاد به نیروی انتظامی اصفهان دستور «ناامن» کردن خیابانها برای زنان «بدحجاب» را داده بود!
-به نظر شما چرا تصویری از یک زندگی نرمال و حقوق عادی ماهیانه در خارج ایران در توئیتر فارسی به یک موج گسترده تبدیل میشود؟ چرا واکنش منفی از سوی برخی به ویژه نیروهای معروف به «ارزشی» و حامیان رژیم ایران در خارج کشور را در پی داشته؟
-بگذارید از اینجا شروع کنم که از سال ۸۸ به صورت جدی وارد وب شدم و با دوستانم وبلاگنویسی و تولید میکردم و در کنارش از زندگی روزمرهام هم مینوشتم. این یک سنت است که ما هربار دور هم بودیم و میز غذا یا میز مزه میچیدیم برای دوستان آرزوی سلامتی میکردیم و عکسش را به اشتراک میگذاشتم. چیز عجیبی نبود. بعد از آمدن به توئیتر هم همین کار را میکردیم. آخرینبار که چنین پستی گذاشتم بعد از اعدام نوید افکاری بود. تصویری از میز دورهمیمان را به اشتراک گذاشتم و نوشتم به سلامتی کسانیکه هنوز زندهاند.
اول از همه یک واکنش عجیب از داخل ایران داشتم. یکی از دوستان فالوئر بالا این توئیت را کوت کرد و نوشت این میز حداقل ۲ میلیون تومان میارزد. عجیبتر اینکه ۳۰۰-۴۰۰ نفر از داخل ایران این میز را قیمتگذاری کرده بودند! قیمت ۵ یا شش میلیون تومان گذاشته بودند. به اینهم اکتفا نکرده و وسایل آشپزخانه، دستگاه قهوه و ظرف و ظروف را هم قیمت گذاشتند!
خیلی متعجب شدم و تأسف خوردم اما بدون اینکه هیچ واکنشی به این توئیت نشان دهم. فکر کردم وضعیت ایران چقدر عجیب و اسفبار پیش میرود. میزی که چند پَر کالباس، کاهو، خیار و پنیر رویش باشد حداقل دو میلیون تومان قیمت دارد. بعد از اینکه مهاجرت کردم متوجه شدم کسانی که در ایران زندگی میکنند، هیچ تصور درستی از یک زندگی ساده و رفاه حداقلی ندارند و در آرزوی چیزهایی هستند که حداقل در ۷۰-۸۰ درصد کشورهای دنیا حتی کشورهای همسایه، به آنها آرزو نمیگویند. یک امر عادیست و هر کس با حداقل حقوق میتواند این شرایط حداقلی برای خوردن و آشامیدنش فراهم باشد. بعد از آن یک توئیت جنجالی درباره درآمدم زدم که شمار بالایی فیو و بازدید داشت و تبدیل شد به بحث روز توئیتر فارسی…
-ولی در هیچکدام این توئیتها از هشتگ زندگی نرمال استفاده نکردید.
-نه؛ من یک کارگر ماهر ساختمانی هستم که درآمد سه روزم معادل حقوق دو سال یک کارگر در داخل ایران است! البته به شرطی که آن کارگر سر موقع حقوقش را دریافت کند و تورم افسارگسیخته روی درآمد حداقلیاش اثر نگذاشته باشد. در توئیتم توضیح دادم که شرکت ندارم و در کار فروش نیستم و به زبان ساده یک نصاب هستم. اگر بخواهم به خودم ارتقاء دهم، یک کارگر ماهر هستم. البته باتوجه به تلاش بالایی که کردم، یک مقدار درآمدم بالاست. ولی پایینترین درآمد یک کارگر ساده در اروپا، آمریکا و کانادا بیشتر از درآمد یک کارگر ایرانی است.
من باتوجه به شغل و درجهای که دارم، نه تحصیلات خارقالعاده و نه سرمایهای برای شروع کارم داشتم. برای دوستان داخل ایران توضیح دادم که هیچ تصور درستی از حداقلهای یک زندگی ندارید. چون اطلاعات مالی هرکس بخشی از زندگی خصوصیاش است و لزومی ندارد با کسی به اشتراک بگذارد.
اما من این کار را میکنم تا به مخاطبان درک و تصور درست از یک زندگی حداقلی بدهم. تاکید هم کردم که قصد «شوآف» و نمایش و برانگیختن رشک و حسرت آنها را ندارم. صرفا میخواهم سطح توقع آنان را که فشار حکومت اجازه نمیدهد بالا باشد، بالا ببرم و واقعیتها را ببینند.
-ولی هشتگ زندگی نرمال در توئیتر فارسی تنها در زمینه مشکلات اقتصادی باقی نماند و فراتر رفت و واکنشهای منفی سیاسی هم برانگیخت.
-بله، واکنشهای منفی مربوط به کسانی بود که کارشان توجیه سیاستهای جمهوری اسلامی است و به اصطلاح خودمان صادراتی و ارزشی هستند. آنان حساب و کتاب کردند که چقدر هزینه زندگی و مالیات من است. اما من بحث اقتصادی را رها کردم و موضوع اجتماعی را در نظر گرفتم. جنبههای زندگی نرمال محدود به اقتصاد نمیشود که شرط اول آن است. یک انسان جدا از تأمین خوراک و پوشاک و مسکن برای زندگی نرمال باید امکانات تفریح، امنیت روحی و روانی هم داشته باشد. ولی همچنان آنها درگیر بحث اقتصادی بودند و وبسایت مشرقنیوز به عنوان مثال برای نشان دادن یک زندگی نرمال در کالیفرنیا تصویر زندگی بیخانمانها را منتشر کرده بود! در حالی که آن زندگی در اینجا اتفاقا نرمال نیست و غیرعادیست!
مشکل بیخانمانها چیز دیگریست؛ آنها معمولا اعتیاد و مشکلات روحی و روانی دارند و بیشترشان اصالتا آمریکایی هستند اما من مهاجری هستم که توانستهام در طول سه چهار ساله حداقلهای زندگی را به دست بیاورم. قطعا بیخانمانها هم از حقوق مساوی با من برخوردارند ولی این راهیست که یا خودشان انتخاب کردند و یا به دلیل شرایط زندگیشان در آن قرار گرفتهاند. ولی دولت از آنها نیز حمایت میکند و اگر این حمایتها از مردم ایران هم میشد بدون تردید زندگیشان از سطح بالاتری برخوردار میشد.
-بخشی از انتقادها به هشتگ زندگی نرمال از زاویه اقتصادی این است که به فخرفروشی تعبیر شده و ادعا میشود که زندگی در خارج از ایران را صفر یا صد میبیند. نظر شما چیست؟
-همواره تلاش کردم تا حداقلهای یک زندگی نرمال با این هشتگ منتشر شود و بخشهایی که شاید به نظر فخرفروشانه برسد اساسا منتشر نمیشود. تلاش من این است که به سرعت از وجوه اقتصادی نیز بگذریم و به سمت مسائل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی پیش برویم.
جالب این است که دوستی از آلمان سبد خریدش را در توئیتر منتشر کرد و نوشت با سه ساعت کار توانسته یک سبد پُر برای خانه خرید کند. این توئیت نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و خیلی لایک شد. یعنی برخلاف خواست من که دوست داشتم به جنبههای اجتماعی این جریان کمک کنم، درخواست و تمایل مردم برای دانستن وضعیت اقتصادی در خارج ایران خیلی زیاد است.
یعنی درک مردم از این هشتگ بسیار بالاتر از چنین برداشتهایی است که به عنوان انتقاد مطرح میشود. البته ما خودمان بسیار مراعات میکنیم. مردم داخل ایران برای کسب آگاهی و اطلاعات در این زمینه بسیار تشنهتر از اینها هستند و احساس میکنم جلوتر از خیلیها که ادعاهایی دارند پیش میروند.
اصلا هم قضیه «شوآف» و نمایش نیست و در هیچکدام از توئیتها سندیتی ندارد. حتی فراخوان دادیم که دوستان ساکن کشورهایی غیر از آمریکا و اروپا، امارات، اسرائیل و هر جا از دنیا که جمهوری اسلامی نتوانسته ایدئولوژی خود را صادر کند، زندگی نرمال خود را توضیح دهند. خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشت و در این مورد بسیار نوشته شد.
-آیا این انتقاد به هشتگ زندگی نرمال را میپذیرید که زندگی در خارج از ایران را صفر یا صد در نظر میگیرد؟
-من به عنوان یک کارگر، کارم را در آمریکا در سطوح بسیار پایین شروع کردم و ذره ذره پیش رفتم. مشکلات در خارج از ایران وجود دارد ولی قابل قیاس با مشکلاتی نیست که مردم در داخل ایران دارند. مثل یک لطیفه است، اینقدر که سطح مشکلات با هم متفاوت است. وقتی یک نفر در ایران در مورد مشکلاتش صحبت میکند، یعنی همزمان در چند جبهه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با مشکلات میجنگد! ولی مثلا مشکل من در خارج از کشور میتواند تنها هزینهی بیمه باشد. این اصلا قابل قیاس نیست. شاید اصلا خجالت بکشم که بگویم اینماه مثلا اینقدر هزینه بیمه ماشین دادم. میخواهم بگویم تا این حد سطح مشکلات با هم متفاوت است. چرا باید یک پیام اشتباه از دو سطح کاملا متفاوت از مشکلات را مخابره کنم؟ من بجای این مقایسه اشتباه، آدرس میدهم که سرچشمهی مشکلات مردم ایران در کجاست.
یک توئیت از سفر تفریحی با یک قایق کوچک وسط دریا هم زدم و با واکنش بسیار خوب داخل ایران مواجه شد. مهم این است که چه محتوایی به مخاطب خود میدهید. مردم متوجه پیام شما میشوند. در حالی که چند مدت پیش ۴ جوان را به دلیل بیحجابی گرفتند و نوشتند قایقسواران «لاکچری» در شمال دستگیر شدند. ولی این یک زندگی نرمال است که شما با دوستان خود آخر هفتهها را با هر سطح درآمدی به دریای شمال و جنوب بروید و قایقسواری کنید! ولی موانع و سد راه شما چیست؟ ایدئولوژی و تفکر حاکم بر ایران! قایقسواری لوکس نیست! حکومت میخواهد به شما تلقین کند که اینها زندگی لوکس است، در حالی که اصلا اینطور نیست و یک موضوع عادیست!
-هشتگ زندگی نرمال از کجا شکل گرفت؟
-عکسی از خودم و پارتنرم را در استخر منتشر کردم که البته خیلی در توئیتر مرسوم نیست. اینجا بود که از هشتگ زندگی نرمال استفاده کردم و نوشتم زندگی نرمال این است که تمام استخرهای خصوصی و عمومی داخل ایران مختلط باشد و مردم زن و مرد در کنار هم با هر سطح درآمدی شنا کنند از زندگیشان لذت ببرند. شما مراکز تفریحی را باز کن، ببین دیگر چه کسی میرود برای عزاداری تاسوعا و عاشورا برای تفکر شیعه سینه بزند.
-نویسندهای در خارج از ایران که به تازگی پناهندگی دریافت کرده، در توئیتر عبارت «کلابنشین» را با بار منفی به کار برده به این مفهوم که کلابنشینان از تحولات جامعه دور هستند. فکر میکنید چرا اساسا زندگی عادی، از جمله کلابنشینی، با شاخصههای تبلیغ شده در جمهوری اسلامی، حتی از سوی کسانی که این رژیم و ایدئولوژی آن را قبول ندارند، پذیرفتنی نیست؟!
-دقیقا هدفگیری ما هم همین است. بعد از توئیتهای ما، عدهای نوشتند اینها منظورشان از زندگی نرمال مشروب خوردن و استخر مختلط است! نوشتم: دقیقا ما دنبال همین هستیم. دقیقا ما دنبال مخالفت با این طرز فکر حاکم هستیم؛ همین ایدئولوژیای که به جامعهی ما تحمیل شده. تمام اینها نمادهای یک زندگی سالم و یک جامعه سالم است که از یک حکومت نرمال میآید.
ابتداییترین حقوق انسان، حق خوردن و آشامیدن است. من به حق انسانی خودم میتوانم تصمیم بگیرم چه چیزی را بنوشم یا ننوشم. نه اینکه حکومت برای من تعیین کند که چه نوشیدنی یا خوراکی حلال یا حرام است! به انسانهای باورمند به این مسائل احترام میگذارم ولی اجازه نمیدهم آزادی و اختیار مرا تخطئه کنند. این حق من است. چرا مردم ایران باید هر سال یکماه به بهانه روزه گرفتن از حق خوردن و آشامیدن در فضای عمومی محروم شوند؟! تنها چیزی که جلوی آزادی و اختیار مردم را گرفته، ایدئولوژی است.
ما داریم ریشهی این مشکلات را نشان میدهیم. زندگی نرمال از طرز فکر درست میآید. هشتگ زندگی نرمال جنبههای بسیار گسترده و متعددی دارد؛ بحث سیاسی، عقیدنی، آزادی بیان، آزادی زنان، مذهبی، اجتماعی. ما خیلی کار داریم برای جا انداختن این زندگی نرمال. چون خیلیها دوست دارند که براندازی کنند و حکومت را بردارند ولی تصوری از زندگی بعد از جمهوری اسلامی ندارند. یعنی پیامی نرسیده که مردم داخل ایران چه میخواهند. توقع چه سبک زندگی را دارند و زندگی قرار است بعد از جمهوری اسلامی چه شکلی باشد. آیا صرفا قرار است یک حکومت مذهبی برود و یک حکومت نیمهمذهبی یا مشابه بیاید؟ ما داریم همه این موارد را تصویرسازی میکنیم که زندگی نرمال چه شکلی است و ما از حکومت آینده که قطعا باید یک حکومت نرمال باشد، چه چیزی را توقع داریم که برای مردم ایران فراهم کند. تمام هدف ما مبارزه با این گفتمانها و طرز فکرهای ایدئولوژیک و ضدآزادی و اختیار است. ما افتخار میکنیم به کلابنشینیمان چرا که هیچ ننگی در آن نیست و کاش همه مردم در ایران این امکان را داشته باشند که اگر دوست دارند کلابنشینی هم بکنند!
-شما نوشتید که زندگی نرمال یک هشتگ نیست بلکه یک مطالبه است که در قالب جمهوری اسلامی امکانپذیر نیست. آیا این جمله شما را در جایگاه یک برانداز قرار میدهد؟
-قطعا اینطور است. چون تمام آنچه ما میخواهیم در تضاد با ایدئولوژی حاکم است. حکومتی وجود دارد که در حقوق اولیه انسان در خوردن و آشامیدن مردم دخالت میکند. در حقوق دیگرش مثل حق مسکن و تفریح دخالت میکند. در ذره، ذره زندگی ما دخالت میکند. من که مهاجرم و هزاران کیلومتر از آن کشور دور هستم، همچنان حکومت دارد حتی در زندگی من هم دخالت میکند و تاثیر میگذارد! همه ما گروگان این حکومت هستیم. ما دقیقا حقوق و مطالباتی داریم که سر تا پا مخالف موجودیت این حکومت است. به هیچ وجه هم حاضر نیستیم سطح این حقوق و مطالبات را پایین بیاوریم. چون ما دوست داریم شبیه آدمهای دیگر دنیا زندگی کنیم. یعنی حتی متحجرترین و اسلامیترین کشورهای اسلامی دنیا مثل عربستان هم دیگر تا این اندازه محدودیت برای مردم ندارند! ما بدون هرگونه تردیدی بدترین حکومت دنیا را داریم.
-فکر میکنید برای رسیدن به زندگی نرمال همین که بگوییم زندگی نرمال چیست، کفایت میکند؟
-ترویج زندگی نرمال مثل یک شمشیر دو لبه است. ممکن است بعضیها را به مهاجرت و بعضیها را به ایستادن در برابر حکومت مشتاق کند. هدف من اما صرفا آگاهیرسانی است. خیلی از دوستان در مورد زندگی نرمال توئیت میکنند، تولید محتوا میکنند و نظرات متعددی دارند. هدف من اصلا واکنشی نیست، صرفا آگاهیرسانی است. فقط میخواهم جنبهها و نمادهایی را از یک زندگی نرمال، یک زندگی کاملا عادی، در خارج از ایران به کمک دوستان در گوشه و کنار دنیا به مردم داخل ایران منتقل کنم تا به تصور درستی از حقوق و توقعات انسانی و مسلّم خود برسند. سطح انتظاراتشان را بالا ببرند و به یک نظرگاه درست برسند و بدانند دقیقا به دنبال چه چیزی هستند. چون باور دارم روز به روز زندگی داخل ایران دارد سختتر میشود و مردم واقعا تصور درستی از یک زندگی واقعی ندارند. اگر حداقلهای اقتصادی را در طول یکماه به دست بیاورند احساس برنده بودن میکنند! در صورتی که اصلا اینطور نیست! باید توقع ما از حکومت بیش از اینها باشد که البته در قالب این حکومت قابل اجرا نیست.
مردم داخل ایران یک زندگی دوگانه دارند. یک زندگی مخفیانه که از آزادی حداقلیشان در خفا استفاده میکنند، مثلا مهمانی مختلط میگیرند، مشروب مینوشند و یک احساس آزادی و پیروزی و زندگی نرمال کاذب به آنان دست میدهد. من سعی میکنم با تولید محتوا به مردم نشان دهم که این زندگی نرمال نیست. چون حکومت همیشه به مردم پیام اشتباه داده و آنان را تحت بمباران اطلاعات غلط با کمک رسانههایش و حتی به کمک رسانههای خارج از کشور تصور آنان را از زندگی عادی بهم ریخته و منحرف کرده است.
من سعی میکنم از امکانات و آزادی بیانی که در آمریکا برایم تأمین شده، برای آگاهی درباره یک زندگی عادی استفاده کنم و پیام درستی را به دوستان و هموطنان داخل ایران برسانم: حق شماست که مثل شهروندان یک کشور عادی زندگی کنید.
-برخی از کاربران توئیتر در واکنش به نقد هشتگ زندگی نرمال به شرایط سیاسی و اجتماعی ایران میگویند، ایرانیان مهاجر اجازه انتقاد از وضعیت کنونی ایران را ندارند.
-اگر بنا بود کسانیکه خارج ایران زندگی میکنند، اجازه نداشته باشند در مورد داخل ایران نظر بدهند، اول از همه باید به آیتالله خمینی ایراد گرفت که از پاریس برای مردم داخل ایران نه فقط اظهار نظر بلکه تعیین تکلیف کرد و سرنوشت میلیونها ایرانی را رقم زد! پس این حرف بسیار بیمعنی است. مردم داخل ایران امکان زندگی نرمال و هیچگونه فعالیتی را ندارند و به شدت سرکوب میشوند. فعالین خارج کشور وظیفهی خود را انجام میدهند.
-خود شما چه شیوه زندگی را برای آینده مردم ایران متصور هستید؟
-اولین شرط سکولاریسم است. قطعا باید ایدئولوژی مذهبی از حکومت جدا شود و به مساجد برگردد. هر کس دین خودش را برای خودش نگه دارد و مردم هزینههای یک سیستم مذهبی را پرداخت نکنند. آزادی ادیان و اقلیتها وجود داشته باشد. در مورد نوع حکومت نیز اینکه چه شکلی داشته باشد، جمهوری یا مشروطه باشد، اهمیتی ندارد چون مهم برقراری لیبرال دموکراسی است. این مهم است که ما تحت چه شرایط بتوانیم زندگی نرمال برای مردم فراهم کنیم، نوع حکومت را مردم بعدا خودشان در رایگیری تعریف میکنند. ما اکنون داریم فقط میگوییم که زندگی نرمال چه شکلی دارد تا مردم به یک تصور درست از آینده خود و فرزندانشان و توقعاتی که باید از حکومت بعدی داشته باشند، برسند و بتوانند آینده را بسازند.
https://kayhan.london/fa/?p=216145