نظام استوار بر «عیّاشی با قتل و شکنجه و آزار»؛ شباهتهای سرکوب در ارتجاع سرخ و سیاه
- با این مرور تاریخی بر سیستم امنیتی کمونیستها در روسیه و مشاهده تشابه محتوایی آن با سیستم امنیتی نظام جمهوری اسلامی، به این حقیقت انکارناپذیر میرسیم که سازمانهای امنیتی رژیمهای ایدئولوژیک و تمامیتخواه، نقشی عظیم و تعیینکننده نه تنها در سرکوب و حدف مخالفان بلکه در تخریب جامعه دارند و این تخریب، محدود به زمان حکمرانی این نظامها نخواهد بود.
- لنین برای حفظ انقلاب تصمیم به استفاده از مشت آهنین میگیرد و میگوید: «ما هرگز به هدف خود نخواهیم رسید اگر شیوه ترور را به کار نگیریم!»
- انقلاب به عدالت نیاز ندارد بلکه نیاز به «تشکیل یک ارگان انقلابی است تا کار ضدانقلاب را یکسره کند.» - زمان ترور دستجمعی مخالفان فرا رسیده است. لنین، انقلابیون تشنه به خون خود را رها میکند تا به جان روسیه بیافتند. بدین ترتیب، یکی از وحشتناکترین کشتارهای جمعی تاریخ به وقوع میپیوندند.
- الهامبخش لنین در مواجهه با مخالفان خود، «کمون پاریس» و کشتار مخالفان از جانب انقلابیون فرانسه است.
- کشتار عریان غیرخودیها، با هدف ایجاد رعب و وحشت دائم میان مخالفان در جریان است. مخالفان باید از شدت این وحشت، قادر به هیچ حرکتی نباشند و به سکوت و بیتفاوتی روی بیاورند. برای نیل به این هدف، روز به روز بر تعداد ماموران امنیتی اضافه میگردد. تنها در عرض یک سال ۱۹۱۸، این تعداد، از۱۲۰۰۰ نفر به ۴۰۰۰۰ نفر افزایش پیدا میکند.
- «افراد چکا منحرف بودند و همه جا با سوء ظن به هر چیزی، نقشی از توطئه میدیدند. رهبر چکا خودش این افراد را نیمهگندیده مینامید.»
- «چکا» در جذب اعضای خود به افراد روانپریش با اختلالات روانی نیز روی میآورد. بنا بر محاسبات «چکا»، سادیستها بهترین گزینه برای کار در این سازمان بودند چرا که در زمان دستگیری افراد و انجام شکنجه برای گرفتن اعتراف و نیز برای ایجاد رعب و وحشت در سطح جامعه، موثرتر از هر کسی کار میکنند.
- بسیاری از شکنجههای «چکا» برگرفته از شکنجههای دوران انکیزاسیون قرون وسطا بود. شکنجههایی مانند آویزان کردن افراد به شکل سر و ته. اما بلشویکها خود، شیوههای رذیلانه دیگری را نیز ابداع میکنند. از جمله ساختن مجسمه زنده از زندانی است که در «آویل» واقع در غرب روسیه به کاربرده میشد. این کار با قرار دادن زندانی در هوای سرد بیرون و ریختن آب بر سر و روی او آغاز شده و با یخ زدن زندانی به پایان میرسد!
- سرکوب از طریق اعمال خشونت و ترور، تسلط بلشویکها را بر سرتاسر روسیه تثبیت میکند.
سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ برابر با ۰۶ آپریل ۲۰۲۱
گزارش «ترور خونین سرخ» در مجله سوئدی «تاریخ مصور جهان» نمایی کلی از چگونگی شکل گرفتن و ساختار و عملکرد سازمان امنیت در روسیه بعد از انقلاب کمونیستی را ترسیم کرده است. نمایی که برای ما ایرانیان چندان ناآشنا نیست و شباهت محتوایی آن با آنچه در این ۴۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی تجربه شده، ما را به تأمل وا میدارد.

«چکا» اولین سازمان پلیسی- امنیتی روسیه بعد از انقلاب اکتبر است که با هدف سرکوب مخالفان، آغاز به کار میکند. دستگاه مخوفی که بعدها به پایهگذاری سازمان امنیت «کا گ ب» میانجامد.
نکات قابل توجه در این مقاله بر سه پایه استوار است :
۱- تصاحب آسان قدرت سیاسی از جانب بلشویکها در یک برهه پر شتاب در تاریخ روسیه
۲- مقابله بازماندگان حکومت تزاری و نیز خیل عظیمی از مردم روسیه با انحصارطلبی و تنگنظری صاحبان تازهی قدرت
۳- روند تحکیم این قدرت با استفاده از جنگ و اعمال زور و قتل و کشتار
گزارش «ترور خونین سرخ» در مجله «تاریخ مصور جهان» در کنار ارائه جزئیات روند اعمال زور در حکومت بلشویکها همچنین نشان میدهد که چگونه روند بگیر و ببند و خشونت دولتی، در تمام دوران حاکمیت نظام کمونیستی در روسیه همواره جزئی جداناپذیر از آن باقی ماند.
درس گرفتن از تشابه محتوایی این شکل از قدرت و حکومت در سیستم شوروی با آنچه در ایران بعد از انقلاب بهمن ۵۷ گذشته و میگذرد، یک ضرورت برای پرهیز از آن در ایران فرداست.
در ادامه ترجمه آزاد این گزارش را میخوانید با این امید که تلاشی هرچند کوچک در روشنگری راه آینده ما ایرانیان باشد.
ترور خونین سرخ
انقلاب تازه پیروز لنین در آستانه نابودی است. حفظ قدرت در روسیه ازهمگسستهی آن زمان به بزرگترین مشغله فکری لنین تبدیل شده است. او با اینکه به عنوان رهبر از کمک بالقوه کارگران و دهقانان که درصد بالایی از مردم روس آن دوران را تشکیل میدادند برخوردار است اما به این اندازه راضی نیست و فکر قبضهی تمام و کمال قدرت سیاسی را در سر میپروراند. او تمام همّ و غم و تلاش خود را به کار گرفته تا با کمک بلشویکها به این هدف برسد. همین امر موجب مقاومت و مخالفت بسیاری ازمتحدان سیاسی او میگردد از جمله سوسیالیستهای انقلابی که سخت به شیوههای دیکتاتوری لنین اعتراض دارند. از آنسو بلشویکها با وجود آنکه در محاصره دشمنان خود قرار دارند، آنان را به «حشراتی موذی» تشبیه میکنند که باید از بین بروند.
لنین تصمیم به استفاده از مشت آهنین میگیرد و میگوید: «ما هرگز به هدف خود نخواهیم رسید اگر شیوه ترور را به کار نگیریم!»
زبان لنین خشن و بیرحم است. در صحبتهای خود به فراوانی از واژههای «روشنفکران هیستریک»، «تولههای سرمایهداری» و «ثروتمندان بیدرد» استفاده میکند و دشمنان طبقاتی و قشرهای بالای جامعه را تهدید به نابودی مینماید.
در ۲۰ دسامبر ۱۹۱۷ رهبری بلشویکها در نشست خود راههای چگونگی مقابله با ضد انقلاب را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. در این نشست، فلیکس درژنسکی که یک بلشویک رادیکال است و به مناسبت بیوجدانی بیرحمانه خود به «فلیکس آهنین» معروف شده نیز شرکت دارد. او میگوید: «ما اکنون عدالت نمیخواهیم. بلکه نیاز به نبرد تا پای جان داریم!»
این بلشویک لاغراندام لهستانیتبار و کاتولیک که در جوانی سودای کشیش شدن در سر میپروراند، در صف مقدم برای کسب قدرت مطلق بلشویکها قرار دارد و آماده است تا از مشت آهنین علیه مخالفان استفاده کند. در این جلسه او میگوید: «نیاز حاضر ما اجرای عدالت نیست. پیشنهاد من، تشکیل یک ارگان انقلابی است تا کار ضدانقلاب را یکسره کند.»
همان روز لنین با پشتیبانی کامل رهبری بلشویکها، دستور تأسیس «کمیته عالی مبارزه با ضدانقلاب و خرابکاری» را که به «چکا» معروف میشود صادر میکند تا به مقابله سازمانیافته با مخالفان انقلاب بپردازد. او در انجام این وظیفه انقلابی، دستان وحشیترین هواداران خود را که در این نهاد گرد آورده میشوند، کاملا آزاد میگذارد.
بیشتر کار این کمیته را در کنار برخورد علیه باندهای خلافکار و اشرار، مبارزه سخت با دشمنان طبقاتی انقلاب، یعنی اشراف و ملاکین بزرگ، صاحبان شرکتها، تحصیلکردگان و همه افراد متعلق به طبقات بالای جامعه، در بر میگرفت. حق ویژه مصادره اموال نیز به این نهاد واگذار میشود.
زمان ترور دستجمعی مخالفان فرا رسیده است. لنین، انقلابیون تشنه به خون خود را رها میکند تا به جان روسیه بیافتند. بدین ترتیب، یکی از وحشتناکترین کشتارهای جمعی تاریخ به وقوع میپیوندند.
۳۰ اوت ۱۹۱۸، درست ۸ ماه پس از تأسیس «چکا»، لنین سرحال و قبراق یکی از سلسله سخنرانیهای معروف خود را در کارخانه میخائیلوف با شعار «یا مرگ یا پیروزی» به پایان میرساند. او در تمام این ماههابطور دائم با این هدف که پایگاه بلشویکها را در میان کارگران تحکیم نماید، مشغول این دست سخنرانیها بوده است.
ده ماه از گرفتن قدرت به دست بلشویکها میگذرد. هنوز اما در سرتاسر روسیه، مقابله «ارتش سفید» با بلشویکها با قدرت بسیار ادامه دارد و لنین همچنان، سخت نگران از دست دادن قدرت است.
هنگامی که لنین آن سخنرانی خود را به پایان رسانده و به طرف اتومبیل خود در حرکت است، ناگهان زنی ۲۸ ساله به نام «کاپلان فانی» از میان ازدحام مردم ظاهر گشته و با هدف سوء قصد به جان او، سه گلوله به سوی وی شلیک میکند. لنین اما با وجود اصابت دو گلوله به گلو و شانهاش زنده میماند.
چند ساعت بعد از انجام این ترور نافرجام با بیانیه تندی که بلشویکها منتشر میکنند، «ترور سرخ» وارد خشونتبارترین مرحله خود میشود. از آن پس دیگر، کسی در روسیه احساس امنیت نمیکند. بلشویکها در بیانیهای مینویسند: «یک حرکت بزدلانه برای کشتن رفیق لنین! ترور دستجمعی دشمنان انقلاب، در دستور کار قرار گرفته است!»
تنها یک سال و نیم پیش از این ترور، روسیه هنوز تحت حاکمیت تزار نیکلای دوم اداره میشد. در طول ۳۰۴ سال، چندین و چند نسل از شهروندان روسیه پهناور، زیر سیطره پادشاهی خاندان رومانف بودند. در سالهای آخر حاکمیت تزار نیکلای دوم است که نابرابریهای بزرگ طبقاتی و در پی آن، گرسنگی دهقانان و کارگران شدت میگیرد و با شرکت روسیه در جنگ جهانی اول، موجبات قحطی بزرگی را در پهنه آن کشور فراهم میآورد بطوری که شعار «ما نان میخواهیم!» به شعار سراسری علیه تزار تبدیل میشود. این شرایط بحرانی در عمل ادامه حکومت نیکلای دوم را ناممکن میسازد و در نهایت به خلع قدرت او در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ و تشکیل دولت موقت «کرنسکی» منتهی میگردد. در ۷ نوامبر همان سال، لنین موفق میشود با یک کودتای دولتی، قدرت را به چنگ آورد. این جابجایی قدرت، مطابق با تاریخ سالانه آن زمان روسیه، نام «انقلاب اکتبر» را به خود میگیرد. بعدها لنین، خود درباره این کودتا میگوید: «عین بلند کردن یک پر بود!»
آغاز «ترور سرخ» به روزهای نخستین انقلاب و شروع جنگ داخلی علیه «ارتش سفید» و مخالفان باز میگردد. هنوز تا ترور نافرجام لنین، زمانی باقیست. بلشویکها با کمک اهرم امنیتی خود «چکا»، طبقات بالای جامعه را نشانه گرفتهاند و نابودی این بخش از جامعه را در اولویت کار خود قرار دادهاند. در همین ارتباط، مارتین لاتسیس رئیس «چکا» در اوکراین دستگاه پلیس امنیتی را یک «سازمان جنگی» مینامد که وظایف خطیری پیش رو دارد. او میگوید: «ما طبقه بالا را نابود خواهیم کرد. ما به دنبال گردآوری مدارک و اثبات جرم مخالفان حکومت خود نیستیم و سئوالاتی نظیر اینکه آنها به کدام طبقه تعلق دارند، پیشینه آنان چیست، تربیت آنها چگونه است، چه تحصیلاتی دارند و به چه کاری مشغولند، سرنوشت آنان را تعیین خواهد نمود!»
با وجود انجام همه این خشونتها از جانب «چکا» اما نارضایتیها بیش از پیش افزایش یافته و جنگ داخلی میان «ارتش سرخ» بلشویکها و «ارتش سفید» متشکل از ضدانقلابیون با شدت و حدت بیشتری ادامه مییابد. پاسخ بلشویکها نیز خشونت عریان و ترور باز هم شدیدتر است. تنها در شهر کییف، ۶۰۰۰ افسر ارتش که حاضر به دفاع از بلشویکها نیستند، اعدام میگردند. لنین به همه ۱۱۳ پایگاه «چکا» در نقاط تحت کنترل خود دستور میدهد که محکمتر از همیشه به کار خود ادامه دهند. او در تلگرام خود در ۹ اوت ۱۹۱۸ خطاب به رئیس «چکا» در شهر «نیژینی نووگرود» که در ۴۵۰ کیلومتری شرق مسکو واقع است، مینویسد: «دست به ترور جمعی بزنید! بدون اتلاف حتی یک دقیقه! با تمام ابزار وارد عمل شوید! دستگیری دستجمعی، اعدام افراد مسلح و تبعید دستجمعی افراد مشکوک را پیش ببرید!»
الهامبخش لنین در مواجهه با مخالفان خود، «کمون پاریس» و کشتار مخالفان از جانب انقلابیون فرانسه است.
بلافاصله بعد از صدور این دستورات است که اوریتسکی رئیس «چکا» در شهر «پتروگراد» به قتل میرسد و حدود دوهفته بعد از آن، سوء قصد علیه خود لنین اتفاق میافتد. از اینجاست که «ترور سرخ» دیگر هیچگونه حد و مرزی نمیشناسد و با ابعاد به مراتب وحشتانگیزتری ادامه مییابد.
کشتار عریان غیرخودیها، با هدف ایجاد رعب و وحشت دائم میان مخالفان در جریان است. مخالفان باید از شدت این وحشت، قادر به هیچ حرکتی نباشند و به سکوت و بیتفاوتی روی بیاورند. برای نیل به این هدف، روز به روز بر تعداد ماموران امنیتی اضافه میگردد. تنها در عرض یک سال ۱۹۱۸، این تعداد، از۱۲۰۰۰ نفر به ۴۰۰۰۰ نفر افزایش پیدا میکند. به همان نسبت، بیرحمی و خشونت مأموران «چکا» چه در سطح جامعه و چه در زندانها، افزایش هولناکتری مییابد. مارتین لاتسیس رئیس «چکا» در اوکراین مینویسد: «این کثیفترین کار میان همه کارهاست و نمیتوان آن را با دستکش مخملی انجام داد.»
میزان بیرحمی و خشونت به قدریست که کارکنان «چکا» میبایست مدام تغییر یابند. لاتسیس مینویسد: «کار ما، بسیاری از کمونیستهای جوان را که شخصیت ضعیفی دارند، خرد میکند.»
ویکتور سرگئی کمونیست بلژیکی که در سال ۱۹۱۹ به بلشویکها پیوسته است نیز بعدها مینویسد: «افراد چکا منحرف بودند و همه جا با سوء ظن به هر چیزی، نقشی از توطئه میدیدند. رهبر چکا خودش این افراد را نیمهگندیده مینامید.»
«چکا» در جذب اعضای خود به افراد روانپریش با اختلالات روانی نیز روی میآورد. بنا بر محاسبات «چکا»، سادیستها بهترین گزینه برای کار در این سازمان بودند چرا که در زمان دستگیری افراد و انجام شکنجه برای گرفتن اعتراف و نیز برای ایجاد رعب و وحشت در سطح جامعه، موثرتر از هر کسی کار میکنند.
بسیاری از شکنجههای «چکا» برگرفته از شکنجههای دوران انکیزاسیون قرون وسطا بود. شکنجههایی مانند آویزان کردن افراد به شکل سر و ته. اما بلشویکها خود، شیوههای رذیلانه دیگری را نیز ابداع میکنند. از جمله ساختن مجسمه زنده از زندانی است که در «آویل» واقع در غرب روسیه به کاربرده میشد. این کار با قرار دادن زندانی در هوای سرد بیرون و ریختن آب بر سر و روی او آغاز شده و با یخ زدن زندانی به پایان میرسد!
در زمستان ۱۹۲۰، رئیس ۲۰ ساله «چکا» در «ولگا گراد» واقع در شمال مسکو نیز زندانیان را وادار میسازد که تا نیمه در آب به شدت سرد رودخانه فرو بروند.
یک دستور کار عمومی در «چکا» به گوش رساندن فریاد شکنجهشدگان به دیگر زندانیان است. این روش از شکنجه، به پیشرفت کار «چکا» کمک شایانی میکند.
همه شیوهها باید به کار گرفته شوند. دست ماموران امنیتی برای این کار باز است. از لخت کردن و قرار دادن قربانی در بشکه پر از میخ و قِل دادن آن گرفته تا گذاشتن تاج سیم خاردار بر سر زندانی که توسط ماموران «چکا» در شهر «ورونژی» واقع در جنوب غربی روسیه انجام میگرفت. سادیستهای «چکا» در شهر «کییف» در اوکراین، زندانی را در تابوت جسد در حال تجزیه میگذاشتند. در «اودسا»، قربانیان را در حالی که بر تختی بسته شدهاند، به کوره ذوب نزدیک میکنند. یکی دیگر از روشهای شکنجه زندانیان که برای لو دادن ضدانقلابیون، زیاد از آن استفاده میشد، آویزان کردن او و فشار به جمجمهاش تا حد خرد کردن آن است.
کارکنان اصلی پلیس مخفی «چکا» تنها به عنوان مأموران پلیس انجام وظیفه نمیکنند. دست آنها هم به عنوان بازجو هم به عنوان دادستان و هم به عنوان قاضی، در انجام شکنجه، دادن حکم مجازات و اجرای حکم اعدام باز است.
اعضای دادگاههای انقلابی را بلشویکهایی تشکیل میدهند که کمترین اطلاعی از حقوق و قوانین آن ندارند. این دادگاهها، کار خود را بر مبنای «وجدان انقلابی» اعضای خود پیش میبرند.
از همان پاییز سال ۱۹۱۸ تمامی افرادی که با نظام نوپا همخوانی ندارند، مشمول مجازات گشتهاند. کشیشان کلیساها، با این توجیه که کلیساها همیشه برای خود ثروتهای زیادی به جیب زدهاند، در رده اول اعدامیها قرار میگیرند. طبق یک برآورد، نزدیک به ۲۰۰۰۰ کشیش به دست «ارتش سرخ» اعدام میشوند. افراد «چکا» در بربریت در مقابل کارکنان کلیسا، با یکدیگر رقابت میکردند. در «پتروگراد»، گروهی از ماموران «چکا» کشیشی را که برای قربانیان بلشویکها مراسمی برگزار کرده، همراه با شرکتکنندگان درآن مراسم، دستگیر کرده و همه آنها را وادار میسازند که داخل آب دریا شوند. آنها سپس از کشیش میخواهند که آخرین غسل تعمید را انجام دهد و بلافاصله بعد از آن، همه را به رگبار گلوله میبندند.
«ترور سرخ» شامل افراد تحصیلکرده و همه آن کسانی نیز میگردد که در دوران تزار، از شرایط خوبی برخوردار بوده و زندگی مرفهی داشتهاند. ماموران «چکا» قربانیان خود را به جنگل برده و آنها را وادار به کندن گور خود میکنند. سپس همانجا، آنها را با شلیک گلولهای در سر میکشند.
بعدها یکی از اعضای «چکا» در شهر «کونگور» مینویسد: «ما نیازی به مدرک و پرس و جو نداشتیم و بدون هیچگونه تردیدی، فقط شلیک میکردیم.»
در سال ۱۹۱۸ همزمان با کشتار و اعدام ضدانقلابیون، بلشویکها دست به مقابله تازهای میزنند. اردوگاههای کار لنین شیوه جدیدیست که از آن برای منزوی ساختن «دشمنان خلق» و تحکیم قدرت حزب کمونیست استفاده میشود. هدف واقعی از برپایی این اردوگاهها، برخلاف تظاهر برای آموزش و تجدید تربیت زندانیان، استفاده بردهوار از کار آنان است. زندانیان مجبورند با صرف کمترین غذا، ۱۲ تا ۱۴ ساعت در سرمای طاقتفرسا کار کنند. در آغاز سال ۱۹۲۰، حدود ۳۴ اردوگاه کار اجباری در روسیه وجود داشت. این تعداد، تنها در عرض شش ماه به ۱۱۷ اردوگاه افزایش پیدا کرد و همه آن ۱۱۷ اردوگاه، بیش از ۶۰۰۰۰ زندانی را در خود جای میدادند.
سرانجام در اواخر سال ۱۹۲۰، «ارتش سرخ» بلشویکها در جنگ داخلی با ضدانقلابیون متشکل در «ارتش سفید» پیروز میشود. خاتمه این جنگ اما آغاز فشارهای باز هم بیشتر بر گرده مردم روسیه بود. وضعیت وخیم اقتصادی ناشی از جنگ داخلی، مصادره کارخانجات و زمینهای کشاورزی و ممنوعیت تجارت آزاد، به سنگینتر شدن شرایط زندگی مردم انجامید. پس سرکوب و ترور بیسابقه ادامه مییابد و با کوچکترین اعتراضات کارگری و دهقانی، شدیدا برخورد میشود.
سرکوب از طریق اعمال خشونت و ترور، تسلط بلشویکها را بر سرتاسر روسیه تثبیت میکند و از دسامبر سال ۱۹۲۲، نام «اتحاد شوروی سوسیالیستی» بر خاک این سیستم ایدئولوژیک گذاشته میشود.
وقتی در همان سال ۱۹۲۲ لنین «چکا» را منحل میکند، تعداد اعضای فعال در این دستگاه به بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر رسیده بود. البته «چکا» با این انحلال از بین نمیرود! بلکه با نام «اداره سیاسی دولت» یا «GPU» به کارخود در دستگیری و اعدام مخالفان ادامه میدهد. بعدها پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۵۴، سازمان امنیتی جدیدی به نام «کا گ ب» پایهگذاری میشود که همچنان به مثابه میراثدار لنین و «چکا»یش و مشت آهنین رژیم کمونیستی علیه هرگونه صدای مخالفی عمل میکرد.
شاید «عیاشی با قتل و شکنجه و آزار» بهترین عنوانی باشد که بتوان روی کار دستگاه پلیس امنیتی کمونیستها در تمام سالهای حکومت شوروی گذاشت. بدمستی با ودکا، جای خود را برای نیروهای امنیتی به «عیاشی با قتل و آزار و شکنجه» داد. این بدمستی امنیتی چنان در تار و پود این نظام ریشه دواند که نه تنها کل آن را از درون فاسد کرد بلکه جامعه روسیه را نیز به قهقرا و انحطاط کشانده و در نهایت، این نظام را با بجا گذاشتن جامعهای غرق در فساد و تباهی، به قعر نابودی میفرستد.
امروز، دستگاه امنیتی «کا گ ب» در شکلی جدید و به نام «FSB» بازتولید شده و ما شاهدیم که هنوز هم با وجود فروپاشی اتحاد شوروی، شیوه کار اقتدارگرایانهای که از «فلیکس درژنسکی» بجا مانده، روسیه را تحت تسلط خود نگاه داشته است. شیوهی مرد لاغراندام و نحیفی که همه زندگیاش در خدمت به «نظام» خلاصه میشد: خانهای از خود نداشت؛ در محل کارش میخوابید؛ و برای حفظ قدرت از هیچ بیرحمی و قاطعیت متعصبانه کوتاهی نمیکرد.
با این مرور تاریخی بر سیستم امنیتی کمونیستها در روسیه و مشاهده تشابه محتوایی آن با سیستم امنیتی نظام جمهوری اسلامی، به این حقیقت انکارناپذیر میرسیم که سازمانهای امنیتی رژیمهای ایدئولوژیک و تمامیتخواه، نقشی عظیم و تعیینکننده نه تنها در سرکوب و حدف مخالفان بلکه در تخریب جامعه دارند و این تخریب، محدود به زمان حکمرانی این نظامها نخواهد بود و میتواند حتا پس از فروپاشی چنین نظامهایی، با سیستم امنیتی جایگزین، همچنان ادامه یابد. از همین رو، جا دارد که با دقت و حساسیت بسیار درباره چگونگی وجود و کارکرد این سازمانهای امنیتی اندیشه شود تا از تکرار فاجعهای که در روسیهی امروز کماکان ادامه دارد، در ایران پس از جمهوری اسلامی بتوان پیشگیری کرد.
*منبع: مجله «تاریخ مصور جهان» Världens illustrerad historia؛ شماره ۱۸؛ سال ۲۰۲۰
*ترجمه و تنظیم: بهروز فتحعلی