«بازگشت به رام‌الله» به چاپ دوم رسید


به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «بازگشت به رام‌الله» نوشته مرید برغوثی شاعر فلسطینی با ترجمه هاجر زمانی به‌تازگی توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ دوم رسیده است. این‌کتاب، تاکنون یکی از تجربه‌های نوشتن تجربیات گروه‌های مختلف فلسطینی بوده است.

این‌رمان به دلایل سیاسیِ جدایی مرید برغوثی و همسرش از یکدیگر و هم به اوضاع غربت و تبعیدِ شاعر از کرانه باختری در سال ۱۹۶۶ و شرایط بازگشت به آن بعد از سی سال اشاره می‌کند. این کتاب در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. پس از استقبال جهان عرب از این اثر، کتاب جایزه ادبی «نجیب محفوظ» را از طرف دانشگاه آمریکایی قاهره دریافت کرد. ازاین‌رو، می‌توان این کتاب را رویداد ادبی مهمی تلقی کرد.

ادوارد سعید در نیویورک و در آوریل و اوت سال ۲۰۰۰ درباره این کتاب اینگونه نوشت:

مرید برغوثی، به‌شکلی شفاف و دقیق، گرداب احساسات و افکاری را که در چنین مواقعی بر انسان حاکم می‌شود، به تصویر کشیده است. به‌هرحال فلسطین مکانی معمولی نیست؛ بلکه عمیقاً در دل تمام تاریخ‌های شناخته‌شده و میراث ادیان توحیدی جای دارد و شاهد جنگ‌ها و شکل‌گیری و فروپاشی تمدن‌های مختلف بوده است.

چاپ دوم ترجمه این کتاب با ۲۲۰ صفحه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

بازار داغ یک عاشقانه در زمستان


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، گلستان جعفریان در کتاب “پاییز آمد” هم مانند دیگر آثارش، نگاهی متفاوت به زنان در سال‌های جنگ دارد. هرچند روایت یک زندگی در دهه 60 هدف اصلی کتاب است، اما نویسنده خود را محدود به روایت‌های خطی کلیشه‌ای نکرده و تلاش دارد “انسان” و واکنش‌ها و انتخاب‌هایش را در بحرانی‌ترین لحظات زندگی‌اش بررسی کند. 

کتاب “پاییز آمد” یک عاشقانه از زوجی است که در دهه 60 ازدواج کرده‌اند، اما نه یک عاشقانه مرسوم و به اصطلاح صورتی. جعفریان در این اثر زندگی فخر السادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی را از دوران کودکی روایت می‌کند یعنی از زمانی که اهل خواندن و مطالعه است و دوست دارد در اجتماع حاضر باشد و نقش‌آفرینی کند.

 

بخش دیگر خاطرات که از قضا نقطه ثقل کتاب هم هست، به ازدواج راوی اختصاص دارد؛ همسری که یک دلش پیش فخری است و دل دیگرش، پیش دوستان و همرزمان شهیدش. “پاییز آمد” قصه دل بستن‌ها و رها کردن‌هاست؛ داستانی آشنا برای همه کسانی که دهه 60 و روزهای جنگ را شاهد بودند. 

کتاب جعفریان پس از انتشار تقریظ رهبر انقلاب مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و انتشارات سوره مهر تاکنون 114 چاپ از این اثر را روانه کتابفروشی‌ها کرده است. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

یارانه خرید کتاب ۲۵ درصدی ویژه دهه فجر برای هر ایرانی


به گزارش خبرگزاری مهر، ابراهیم حیدری مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران گفت: در راستای توزیع عادلانه یارانه فرهنگی، ترویج کتابخوانی و توجه ویژه به کتابفروشی‌ها به عنوان آخرین حلقه زنجیره نشر؛ به مناسبت چهل و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از ۱۲ تا ۲۲ بهمن طرح ویژه فروش حضوری و مجازی کتابفروشی‌ها با اختصاص یارانه جدید خرید کتاب به همه ایرانیان اجرا می‌شود.

وی افزود: در این طرح ویژه برای هر ایرانی تا سقف یک میلیون تومان خرید، ۲۵ درصد یارانه کتاب اختصاص یافته است که همزمان هم به صورت حضوری از کتابفروشی‌های عضو طرح و هم به صورت غیرحضوری از طریق تارنمای اینترنتی بازار کتاب به نشانی Bazarketab.ir قابل استفاده است.

مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران در ادامه با اشاره به این نکته که این یارانه شامل همه ایرانیان خواهد شد، گفت: یارانه این طرح علاوه بر یارانه‌های قبلی است و افرادی که تاکنون یارانه‌های سالانه و مناسبتی خود را مصرف کرده‌اند نیز می‌توانند از یارانه این طرح بهره‌مند شوند. هزینه ارسال کتاب‌ها برای خریداران و کتابفروشان در این طرح رایگان است.

حیدری در پایان گفت: تمام کتابفروشی‌های سراسر کشور می‌توانند در این طرح شرکت کنند. از آنجا که برای فروش در هر دو شکل حضوری و مجازی لازم است کتابفروشان عضو سامانه بازار کتاب باشند، آن دسته از کتابفروشی‌هایی که تاکنون عضو این سامانه نبوده‌اند می‌توانند از طریق نشانی v.bazarketab.ir در سامانه ثبت نام کنند؛ و سپس در پنل کاربری خود از طریق منوی «طرح‌های فروش / طرح فروش دهه فجر ۱۴۰۳» نیز ثبت نام کنند. اما کتابفروشی‌های عضو سامانه تنها کافیست تنها مرحله دوم را انجام دهند.



منیع: خبرگزاری مهر

رخت بستن نقد از ادبیات/ سفارشی‌نویسی آفت داستان‌کوتاه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ ورود رمان به ایران را می‌توان همزمان با ورود مدرنیته دانست. جامعه ایرانی، در پی تحولاتی که از اواخر دوره قاجار به مرور در خود شاهد بود، در زمینه ادبیات و شیوه‌های بیان ادبی نیز درون تحولاتی قرار می‌گرفت که به سرعت در حال انجام و گسترش بودند. این تحولات که در دوره پهلوی اول و دوم به اوج می‌رسیدند و جامعه ایرانی را با نوآوری‌های بسیاری مواجه می‌کردند، سبب پدیدآیی گونه‌ای ادبی (در تعریف عام‌تر و جهانی‌تر آن) به نام “رُمان”  شدند.

رمان‌ها از ابتدای دوران معاصر ادبیات ایران تاکنون رشد و تغییرات بسیاری را تجربه کرده‌اند و می‌کنند که متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است؛ با این همه چند سالی است که ادبیات داستانی از دوران اوج خود در دهه‌های 70 و 80 فاصله گرفته و به گفته منتقدان، بیشتر به گرته‌برداری از رمان‌های غربی روی آورده است.

در دوره‌های اخیر، داوران  بخش رمان، از کیفیت نامناسب رمان‌های ایرانی‌، موضوعات تکراری و زرد،‌ کپی‌برداری از داستان‌های ترجمه شده و فقدان اقلیم در رمان‌های ایرانی به عنوان مهمترین زنگ‌خطرهای ادبیات داستانی نام برده بودند. رمان‌هایی که به گفته آن‌ها نه در شأن جایزه جلال بودند و نه تفکر جلال را دنبال می‌کردند.

هفدهمین دوره جایزه جلال فردا با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد‌، در این دوره 396 اثر در حوزه داستان کوتاه ارزیابی شدند،‌ ارزیابی این آثار را قاسمعلی فراست،‌ محمدرضا گودرزی و علیرضا ایرانمهر بر عهده داشته‌اند.

خبرگزاری تسنیم با قاسمعلی فراست درباره کم و کیف آثار این دوره گفت‌وگویی داشته است،‌ فراست از درخشش آثاری در این حوزه از نویسندگان تازه خبر داده والبته از سفارشی‌نویسی نیز گلایه داشت. این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

* تسنیم: در هفدهمین دوره حوزه داستان کوتاه به لحاظ کمی با رشد آثار مواجه بوده است، این رشد نشانه چیست؟

من رشد کمی را لزوماً نشانه رشد کیفی نمی‌بینم، چه بسا ممکن است که کتاب در حوزه‌ای بسیار اندک منتشر شود،‌ اما چندین کار درخشان در آن میان وجود داشته باشد که با همه کارهای قبلی متفاوت است،‌ هم به لحاظ مضمون و نوآوری های ساختاری و هم استعددهایی شناسایی شوند که تا پیش از آن گمنام مانده‌اند‌، بنابراین من مبنای کار را کیفیت می‌دانم،‌ خیلی به کمیت توجه ندارم.

البته ممکن است،‌ مثلا به لحاظ آماری بتوان تفاسیری از کمیت آثار منتشر شده در یک حوزه داشت،‌ ولی در داوری‌ها نباید به کمیت دل بست. 

* تسنیم:  سوال بنده از این جهت بود که این افزایش کمی آثار به تناسب با افزایش کیفی نیز همراه بوده یا ناشی از کتاب‌سازی و علاقه مولفان برای انتشار آثارشان است؟

بله،‌ اخیرا‌ً چند سال است،‌ نویسندگانی که ناشر تمایلی به انتشار آثارشان ندارد،‌ با هزینه و پول شخصی اقدام به چاپ کتاب می‌کنند که به نظر من مفهوم کتاب‌سازی است و تولید ادبیات نیست، برای ناشر و برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز مهم نیست که کیفیت کتاب چاپ شده به لحاظ محتوایی چگونه است،‌ ناشر به هزینه‌های چاپ می‌اندیشد و برای ارشاد نیز خلاف موازین نبودن محتوا مهم است.

از 396 اثر منتشر شده در حوزه داستان کوتاه‌، 60 اثر به مرحله نهایی رسیده‌اند که  آثار قابل توجه و درخوری هستند،‌ از این میان نیز 5 اثری که به مرحله نهایی رسیده‌اند‌، قابل دفاع،‌ ارزشمند و به یادماندنی هستند‌، من به عنوان داور در حین مطالعه این کتاب‌ها‌، مدام نویسنده را تحسین می‌کردم که چه نکته زیبایی را مطرح کرده چه نگاه هنرمندانه‌ای داشته و برایم بسیار خوشایند بودند.

 *تسنیم: یکی از آسیب‌های سال‌های اخیر ادبیات ما چه در حوزه داستان کوتاه و چه رمان و داستان بلند‌، دور شدن از المان‌های ایرانی و بومی و گرته‌برداری از رمان‌های غربی عنوان شده است،‌ در دوره‌هایی از جایزه جلال‌، هیئت داوران در بیانیه‌های پایانی خود از این موضوع انتقاد نیز کرده‌اند‌، در ایندوره آثار داستان کوتاه چقدر با فضای ایران نزدیک بود،‌ به عبارت دیگر داستان‌‌ها چقدر ایرانی و در اقلیم ایران بود؟

بله کاملا درست است، این آسیبی است که ادبیات امروز ما به آن دچار است،‌ من نویسنده جنوب کشور به جای اینکه از فرهنگ جنوب بنویسم و به غنای ادبیات سرزمینم تنوع فرهنگی دهم، به جای اینکه آداب و رسوم شمال و فرهنگ کردستان و غرب کشور را به عنوان نویسنده غرب کشور بنویسم، برای اینکه کارم دیده شود، فکر می‌کنم اگر به لهجه تهرانی بنویسم و پایتختی به قضیه نگاه کنم، شمارگان کتابم بالا می‌رود، غافل از اینکه فرهنگ هر کشوری به نظر من مادامی زنده می‌ماند، بارور و ‌پایدار می‌شود که به گونه‌های مختلف فرهنگی در آن توجه کنیم، فرهنگ ایرانی مجموعه‌ای از فرهنگ لرستان، کردستان، آذربایجان، خوزستان و… است که موجب می‌شود، ما به تنوع فرهنگی برسیم.

* تسنیم: اگر بخواهید از ضعف موجود در داستان کوتاه و آثاری که در سال 1402 منتشر شده‌اند‌، سخن بگویید به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

یکی از موارد که همین دوری از تنوع فرهنگی و اقلیم بود‌، اما مورد دوم سفارش‌نویسی است‌، ناشران دولتی معمولا موضوعاتی را به نویسندگان سفارش می‌دهند‌، محدود کردن موضوعات و سوژه‌ها موجب می‌شود ادبیات ما پله پله پایین‌تر برود، در این میان نویسندگانی هم هستند که روی پای خود می‌ایستند و مستقل و شخصی به دلیل دغدغه‌ای که به ادبیات دارند،‌ می‌نویسند،‌ که طبیعتا چیزی که از درون تراود و سفارشی نباشد،‌ فاخرتر است.

*تسنیم: آقای فراست مضمامین داستان کوتاه در ایران چه اندازه دغدغه‌های اجتماع امروز ایران است؟ آیا نویسندگان ما به دنبال دغدغه‌های جامعه و مسائل و مشکلات ایران امروز هستند یا دغدغه‌های شخصی خود را در داستان‌ها منعکس می‌کنند؟

به نظر من در ادبیات ما مسائل و دغدغه‌های جامعه امروز بازتاب دارد‌، اما انتشار برخی مسائل نیز برای نویسنده تبعاتی دارد،‌ برای نمونه ممکن است ارشاد به محتوا مجوز ندهد‌، من کتابی برای نوجوان امروز در دست انتشار دارم که تابه حال 5 بار برای دریافت مجوز آن به وزارت ارشاد رفته‌ام‌، چرا؟ چون با ادبیات یک جوان کف خیابانی نوشته شده است.

 * تسنیم: در مجموع ارزیابی شما از کیفیت آثار تولید شده در حوزه داستان کوتاه چگونه است؟

به نظر من هم مضامین متنوع و متفاوت بود هم زبان ادبی‌، چند اثری که به مرحله نهایی رسیدند. هم تنوع فرهنگی و قومی داشتند و هم ادبیات قومی در آن‌ها رعایت شده بود،‌ نوآوری‌های تکنیکی داشتند، نثر نثر قابل دفاعی بود، کما اینکه دو کتاب به خصوص کتاب «آن پری‌زاد سبزپوش» را دوبار خواندم و از آن بسیار لذت بردم. آقای صفدری نویسنده این کتاب یک راننده تاکسی است،‌ من به وجود این نویسنده افتخار کردم‌، چرا که توانسته داستانی بنویسد،‌ با زبان قدرتمند و موضوعات متنوع ادبیات بومی را بیان کند.

 * تسنیم: مسعود کوثری دبیرعلمی این دوره جایزه در گفت‌وگوهای پیشین خود جایزه جلال را در حکم سکویی برای پرتاب نویسندگان ایرانی به جوایز بین‌الملی دانسته است‌، در عین حال در نشست خبری این جایزه از رقابت تنگاتنگ بازار ترجمه با بازار تالیف در حوزه ادبیات سخن گفت و افزود که ما بازار را به کتاب‌های ترجمه باخته‌ایم‌، به نظر شما مشکل کجاست؟ چرا نویسندگان ایرانی در جهان دیده نمی‌شوند؟ محدودیت زبانی تنها مشکل ماجراست یا ما در داخل با ضعف‌هایی در بدنه ادبیات مواجه هستیم؟

به نظر من چند علت برای این موضوع وجود دارد،‌اول اینکه وقتی نویسنده‌های قابل توجه و درجه یک ما کتابی چاپ می‌کنند، این کتاب‌ها خوب به جامعه معرفی نمی‌شوند، چون نقد در کشور ما متاسفانه جایگاه و پایگاه قبلی را ندارد،‌ قبلا وقتی کتابی منتشر می‌شد،‌ در رادیو و تلویزیون بررسی و نقد می‌شد،‌ چندین جلسه نقد و بررسی چند ماه پس از انتشار کتاب برایش برگزار می‌شد‌، اما اکنون نقد بسیار اندک شده است، متاسفانه به نویسندگان برچسب زده می‌شود که این نویسنده حکومتی است یا آن نویسنده دگر‌اندیش است پس با ما نیست و اثرش را کنار می‌گذارند.

دلیل بعدی که موجب شده ادبیات ایران از ادبیات خارجی عقب بماند، این است که ما به سنت‌های داستان‌نویسی و اقلیم‌های جغرافیایی که می‌تواند در ادبیات بروز و ظهور پیدا کند،‌ توجه نمی‌کنیم،‌ برای نمونه مطالعه آثار برخی نوینسدگان مژل چوبک به خوبی سنت‌ها و آداب و رسوم بوشهر را نشان می‌دهد‌، اما در ادبیات امروز ما جای این دست آثار خالی است وقتی تنوع فرهنگی در ادبیات مشاهده نشود،‌ به سراغ ادبیات خارجی می‌رویم.

توجه به ادبیات خارجی نیز دو گونه است، برخی به صرف اینکه ادبایت آمریکا را اروپا یا روس است،‌ کتابی را می‌خوانند و برخی دیگر حرفه‌ای تر عمل می‌کنند و برایشان نویسنده و مترجم مهم است، البته وضعیت ترجمه هم تعریفی ندارد،‌ برخی مترجمان بسیار بد ترجمه می‌کنند‌، این کاش وزارت ارشاد برای ترجمه آثار نیز یک ارزیابی داشت. اگر وزارت ارشاد به این درجه از رشد می‌رسید،‌سیاست‌گذاری فرهنگی درستی را در سال‌های بعدی شاهد بودیم.

*تسنیم: آقای فراست هفده دوره از جایزه جلال،‌ بزرگترین و البته گرانترین جایزه ادبی کشور می‌گذرد،‌ اما بسیاری از فعالان فرهنگی معتقدند که جایزه جلال تاثیری در ادبیات ما نداشته است،‌ شما با این گزاره موافقید؟ به

به نظر من منظور این است که آثار برگزیده جایزه جلال و کتاب سال و … بازتاب بیرونی اندکی در بین مخاطبان دارد،‌ یعنی صرف اینکه کتابی را جایزه جلال معرفی کند‌، موجب نمی‌شود‌، آن کتاب پرفروش شود. علت هم این است که هر دو جایزه چه جلال و چه کتاب سال،‌ دولتی است،‌ اما اگر این کتاب‌‌ها از زبان فردی معرفی شود که خودش اهل فرهنگ و اندیشه است،‌ در جامعه محبوبیت و مقبولیت دارد‌،  مشاهده کنید که چه میزان از اثر استقبال می‌شود. 

 * تسنیم: در سال‌های اخیر بسیاری از کارشناسان و اهالی فرهنگ اذعان داشته‌اند که جایزه جلال باید تفکر جلال را نیز اشاعه دهد‌، به نظر شما جایزه جلال تنها نام جلال را یدک می‌کشد یا باید اشاعه دهنده تفکر جلال نیز در ادبیات باشد؟

تا جاییکه من خبر دارم علت نام‌گذاری این جشنواره احترام و پاسداشتی بوده از جلال آل احمد، به خاطر تاثیری که در فرهنگ و ادبیات ما داشته و تا جاییکه من گشتم و جستم و پرسیدم نسبت مستقیمی با تفکر جلال ندارد. کسانی که در این 17 دوره‌؛ جایزه گرفتند نیز آدم های متفاوتی با دیدگاه متفاوتی بوده‌اند.

 *تسنیم: پیشنهادی نیز برای بهتر برگزاری شدن جایزه جلال دارید؟

بله،‌ روی سخنان من با سیاست‌گذاران فرهنگی و اهل فرهنگ است و آن این است که به محتوا توجه داشته باشند نه به نام صاحب محتوا‌، به صرف اینکه نویسنده‌ای با ما همفکر نیست،‌ اثرش کنار نرود،‌ به نویسندگانمان برجسب روشنفکر و دولتی نزنیم.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: محمود فتوحی رودمعجنی، متولد خراسان است. رودمعجن، روستایی در ۴۸ کیلومتری تربت حیدریه. آن‌طور که خودش می‌گوید طی ۵۵ سال زندگی، دوره پیش از چراغ برق تا امروز را دیده که دوره دیجیتال و عصر ارتباطات است.

این‌استاد ادبیات، تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و در ۱۱ سالگی برای ادامه تحصیل به تربت حیدریه و بعدها به تهران رفت. کارشناسی را در دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) و کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه تهران خواند و بعدتر برای تدریس زبان فارسی به شهرهای زیادی سفر کرد. فتوحی کتاب‌های زیادی در زمینه ادبیات فارسی دارد که برخی از آن‌ها به‌عنوان منابع دانشگاهی در نظر گرفته می‌شوند. او همچنین برای چند دوره به‌عنوان مدرس زبان فارسی به کشورهای مختلف مامور شده است.

در فرصتی که برای گپ و گفت با این‌پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دست داد، به گفتگو درباره کتاب‌هایش و همچنین تجربه آموزش زبان فارسی به مردم دیگر کشورها پرداختیم.

در ادامه مشروح اولین‌قسمت گفتگو با فتوحی را می‌خوانیم؛

* آقای فتوحی از کتاب‌های شما شروع کنیم. اولین کتابتان چه سالی منتشر شد؟

اولین کتاب من هم‌سن دخترم است، سال ۱۳۷۷ بود اولین کتاب. با یکی از همکارانم جزوه‌ای برای تدریس فارسی عمومی تدوین و چاپ کردیم، با استقبال همراه شد و تا الان ۱۱۴ نوبت چاپ شده. دو سال بعد کتاب دومم را با نام نقد خیال منتشر کردم که رساله دکتری‌ام بود. پنج سال پس از دفاع با دستکاری اندکی منتشر شد و برگزیدۀ تشویقی کتاب سال شد.

* و بعد چه کتابی؟

یک کتابچۀ ۱۲۰ صفحه‌ای با عنوان نظریه تاریخ ادبیات در سال ۱۳۸۲ بود منتشر شد. پنج سال بعد با یک بازنگری اساسی آن را در ۴۰۰ صفحه منتشر کردم، با عنوان نظریه تاریخ ادبیات با بررسی انتقادی تاریخ ادبیات‌نگاری در ایران.

* این کتاب هم مثل آن کتاب فارسی عمومی استفاده دانشگاهی داشت؟

بله، این کتاب هم برای مخاطب دانشگاهی است؛ البته تخصصی‌تراست. بیشتر به کار متخصصان و پژوهشگران تاریخ ادبیات می‌آید.

* بلاغت تصویر کتاب مورد علاقه خود من است، داستان آن چه بود؟

بلاغت تصویر سال ۱۳۸۶ منتشر شد، این کتاب در واقع پاسخی بود به پرسشی که در بارۀ بلاغت شعر برایم پیش آمد. نظریه‌های بلاغی سنتی ما تا شعر قرن هفتم کارآیی دارد؛ برای برخی تمهیدات و شگردهای صناعی در ادبیات عرفانی هم کارآمد نیست. روزی در کلاس حین تدریس، دانشجویی مصرعی از سهراب سپهری را طرح کرد: «صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است»، توضیحات من با روش‌های بلاغت سنتی قانع کننده نبود. دانشجویان گفتند چه‌کار باید بکنیم؟ گفتم بلاغت جدیدی لازم است. تجربه‌های عرفانی سنایی و مولوی و تخیلات سبک هندی و اشعار معاصر، با الگوها و أصول بلاغت سنتی قابل تحلیل نیست. همانجا جرقه‌ای در ذهنم زده شد و کار کتاب بلاغت تصویر آغاز شد.

با همه کاستی‌هایی که کتاب دارد اما با اقبال نسبی همراه بوده است. مدتی در آن بازنگری می‌کردم، اما از انتشار ویراست جدید منصرف شدم. مطالبش حدود بیست سال پیش نوشته شده و به همان زمان تعلق دارد.

* این کلاس کدام دانشگاه بود؟

دانشگاه تربیت مدرس، دوره دکتری بود. کلاس دانشجویان خارجی. اتفاقاً همان روزی بود که اتفاقات کوی دانشگاه رخ داد در سال ۱۳۷۸. همان روزها شروع کردم به این جستجوها و نتیجه شد کتاب بلاغت تصویر.

*پس کتاب بلاغت تصویر در واقع حاصل سوال یکی از دانشجوهای غیر ایرانی است که درباره بلاغت شعر سهراب پرسیده.

بله، البته آن دانشجو عرب زبان بود و بلاغت عربی را خوب می‌دانست.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

* از تجربه تدریس به دانشجوهای غیر ایرانی بگویید. برداشت‌شان از زبان فارسی و مواجه‌شان با زبان فارسی چه‌طور بود؟

در ایران هم تدریس زبان فارسی به خارجی‌ها داشتم، ولی اولین تجربه‌ام در خارج از کشور در یوگسلاوی قدیم و صربستان جدید بود. تازه جنگ‌های بالکان پایان یافته بود و یوگسلاوی بزرگ به چند جمهوری کوچک تقسیم شدند، دو سالی در دانشگاه بلگراد فارسی تدریس می‌کردم. یک تجربه مشابه هم در دانشگاه ملی استرالیا داشتم و یک تجربه در کانادا.

انگیزه‌های فراگیری زبان برای خارجیان متفاوت است. هر انگیزه‌ای با ذهنیتی نسبت به ایران همراه است. آن ذهنیت خیلی مهم است؛ و منِ معلمِ فارسی بایستی بر اساس ذهنیت افراد، برنامه تدریس زبان فارسی را تنظیم کنم. مثلاً در بعضی کشورها مثل کشورهای بالکان، گروه‌هایی علاقه‌مند به ایران باستان هستند. ایران عهد هخامنشی و ساسانی خیلی برایشان مهم است. مثلاً در کرواسی به آثار باستانی ایران مثل تخت جمشید توجه خاصی داشتند، می‌گویند لباس‌های یکی از نمایندگان ملل که پایه تخت داریوش را بر دوش حمل می‌کنند، لباس کرواسی به تن دارد. می‌گفتند سوابق تاریخی‌مان را آنجا می‌بینیم. یا بعضی لباس‌های قشقایی‌ها یا لرستانی‌ها را شبیه لباس‌های خودشان می‌دانستند.

* نشانه‌های آشنا پیدا می‌کردند.

بله دقیقاً. در سر دیگر طیف، کسانی هستند که مسائل امروز را دنبال می‌کنند. بعضی‌شان در بالکان ضد آمریکایی بودند و ایران برای‌شان الگوی ضد امریکایی بود؛ اینها یک جور ایران دیگر را می‌بینند. در میان مسلمان‌های بوسنی و هرزگوین هم کسانی بودند که در پی شناخت مثنوی و مولانا و ادبیات عرفانی فارسی بودند. فرقه‌های بکتاشیه و سعدیه و امثال آنها هنوز در بوسنی هستند. در خانقاه‌های آنجا مثنوی را می‌خواندند، شرح‌های مثنوی وجود داشته، هر جایی و هر گروهی ذهنیتی دارند.

* در استرالیا چه‌طور؟

در استرالیا هنر ایران و تاریخ ایران باستان برای فارسی آموزان جذاب بود؛ مثلاً کسانی به خوشنویسی ایران علاقه نشان می‌دادند، کارگاه آشنایی با خوشنویسی داشتیم برای گروهی دیگر سینمای ایران جذابیت داشت. گروهی هم فرزندان مهاجران فارسی زبان از ایران و افغانستان و تاجیکستان بودند. ما برای هر گروه یا ملتی باید آموزش زبان فارسی را بر متناسب با گرایش و نیازهای زبان‌آموزان تنظیم می‌کردیم؛ با این کار جاذبۀ زبان و فرهنگ ایرانی برایشان بیشتر می‌شد.

* سرفصل‌هایی که کار می‌کردید متناسب با خواست آنها بود؟

دقیقاً، ما طبعاً یک دوره کتاب درسی داشتیم که مبنای اصلی تدریس بود؛ بیرون از کلاس و کتاب فعالیت‌های دیگری داشتیم؛ مثلاً کارگاه‌های آموزشی داشتیم، یا تمریناتی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم می‌کردیم. فیلم پخش می‌شد برنامه‌های جانبی مثل گفتگوهای دورهمی، آشپزی ایرانی، موسیقی زیاد بود. دانشجویان دوست داشتند به سبک ایرانی آشپزی کنند. جشن‌های نوروز و سیزده بدر و یلدا و برنامه شب‌های ایران می‌گذاشتیم. یک نمایشگاه خیلی بزرگ در کانبرا پایتخت استرالیا با نام راه ابریشم برگزار شد، با حضور کشورهای راه ابریشم و کشورهای غربی.

ایرانی‌ها در آماده‌سازی غرفه ایران خیلی تلاش کردند. بخش آموزش زبان دانشگاه ملی استرالیا (ANU) هم ما بودیم، دو نفر خطاط بودیم که اسم افراد را با خط نسخ و نستعلیق روی کاغذ باد می‌نوشتیم و هدیه می‌کردیم. باور می‌کنید که در دو شب نزدیک به ۶۰۰ نفر توی صف آمدند که اسم خودشان یا دوستانشان را به خط خوش و به یادگار بنویسیم؟

*این‌قدر استقبال بود؟

بله. برایشان نوع قلم و مرکب و صدای نی روی کاغذ شگفت انگیز بود. ایران و زبان فارسی برای آموزش زبان جاذبه‌های متنوعی دارد؛ از جاذبه‌های توریستی بگیریم، تا اقتصادی و دیپلماتیک. یک شاگردی داشتیم خیلی قد بلند بود، بیشتر از دو مترو، ایشان الان استاد میکروبیولوژی در دانشگاه بلگراد است. آن زمان رویکردهای ضد آمریکایی داشت. می‌گفت اصلاً نمی‌خواهد زبان انگلیسی را یاد بگیرد. زبان یونانی و آلمانی می‌خواند و فارسی را هم می‌آموخت.

* فصل مشترک این همکاری به خاطر ضد آمریکایی بودن ایشان است.

صرفاً ضد امریکایی بودن نبود؛ خانواده ایشان هم تعلق خاطری به ایران تاریخی داشتند. در کنارش به موسیقی ایرانی هم علاقمند بود و الان سنتورنواز ماهری است. خیلی راحت فارسی می‌نویسد و صحبت می‌کند و با دانشگاه‌های ایران طرح‌های مشترک دارند.

یا مثلاً پلیس جوانی که فارسی را خیلی جدی دنبال می‌کرد و علاقه شدیدی به ایران داشت. او هم در جستجوی نژاد آریایی بود؛ گاهی می‌رفتم خانه‌اش، یک اتاق داشت که روی تمام در و دیوارش را پر کرده بود از طرح آجرهای معماری‌های ایرانی. می‌گفت اینها رمزها و نشانه‌های آریایی است.

*جالب است. در مورد بالکان به لحاظ فرهنگی باز یک نخ تسبیح ما را به هم وصل می‌کند ولی مثلاً در استرالیا که مهاجرپذیر است، بیشتر جنبه‌های مدرن امروز ایران مهم است.

بله، تعدادی از شاگردان ما ایرانیان و یا افغانستانی‌های مهاجر نسل دو و سه بودند. تعدادی هم به جهت آشنایی‌های فامیلی و خانوادگی و دوستان ایرانی خود، سراغ زبان و فرهنگ ایران می‌آمدند؛ مثلاً دختری بود که تا اسم ایران را می‌شنید گریه می‌کرد! یک بار از او پرسید: چنین احساسی عجیب است! گفت: من یک بیماری داشتم و از زندگی قطع امید کرده بودم، یک پزشک متخصص ایرانی من را نجات داد. زندگی دوباره‌ام را مدیون فرزند ایران هستم. می‌خواهم فارسی یاد بگیرم و ایران را خوب بشناسم. بروم ایران را ببینم. یا کسی را داشتیم که عمویش در ایران دیپلمات بوده. خلاصه این که آدم‌ها با انگیزه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و تجارب متفاوت سراغ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌آیند.

* ترکیب کلاس جالبی داشتید پس!

خب اداره کردن کلاسی با این تنوع‌ها کار سختی بود؛ یک وقتی رفتم کلاس پایۀ ۱، دیدم تعدادی دارند فارسی صحبت می‌کنند؛ دانشجویان نسل دوم مهاجران ایرانی و افغانی عمدتاً فارسی روان حرف می‌زنند اما خواندن و نوشتن بلد نیستند؛ یک کلاس ۱۱ نفره داشتم، سه نفرشان ایرانی بودند، یک افغانستانی، یک عرب‌تبار و شش نفر دیگر چینی و ایتالیایی و روس…. کار بسیار سختی بود. دانشجوی چینی حتی یک کلمه فارسی نشنیده بود؛ دانشجوی عرب‌تبار خط و حروف را خوب می‌شناخت، ایرانی‌ها هم فارسی امروزی را بسیار راحت صحبت می‌کردند. مجبور بودم کلاس را در سه گروه با سه برنامۀ جداگانه اداره کنم.

* کدام سخت‌تر بود؟ تدریس فارسی به یک غیر فارسی‌زبان یا تدریس فارسی به کسانی که به قول شما نسل دو و سه بودند و یا پیش‌زمینه‌ای از فارسی داشتند؟

خب معلوم است، آموزش زبان به کسی که هیچ سابقه‌ای ندارد سخت‌تر است. یادم هست در دانشگاه بلگراد با تأخیر کارم را شروع کردم. اوایل نوامبر_ نیمه آبان _ شروع کردم تا ژانویه؛ شاگردان حروف الفبای فارسی را نسبتاً یاد گرفتند و می‌توانستند حروف را تشخیص بدهند. رفتند تعطیلات ژانویه، وقتی برگشتند همه الفبا را فراموش کرده بودند. کار با این طیف از زبان آموزان سخت است. از آن طرف دانشجویی داشتم که در گفتگو و درک مطلب قوی بود، قشنگ فارسی صحبت می‌کرد، موسیقی ایرانی گوش می‌داد به راحتی فیلم فارسی می‌دید، فقط نمی‌توانست بخواند و بنویسد. مثل یک روستایی فارسی زبان که سواد ندارد؛ همین شاگرد در خانواده راحت صحبت می‌کند. این دو طیف، دو روش متفاوت برای آموزش می‌خواهد. معمولاً در آموزش با دومی مشکلی ندارید، یعنی با کسی که فارسی بلد است سرعت آموزش خیلی بالاست.

* به لحاظ زمانی برای هر کدام تقریباً چند دوره لازم بود؟ یک ترم؟ دو ترم؟

بستگی داشت؛ دانشجویی که می‌آمد نوشتن خط فارسی را یاد بگیرد خب حدوداً سه چهار ماهه خط را یاد می‌گرفت و به راحتی می‌خواند، اما دانشجویی که هیچ ذهنیتی نسبت به خط فارسی نداشت و روز اول خط فارسی را می‌خواست از چپ مثل خطوط لاتین بخواند، بیشتر طول می‌کشید.متصل نوشتن حروف فارسی و حروف هم‌صدا نیز خودش ماجراها داشت.

*اینها بعداً کلاس خوشنویسی می‌آمدند؟ یا اول خوشنویسی می‌آمدند و بعد فارسی؟

نه کلاس‌های خوشنویسی برای آشنایی با هنر خوشنویسی بود. مرکب و لیقه و لوازم خوشنویسی از ایران سفارش داده بودیم. یادم هست در کارگاه خوشنویسی، داشتم توضیح می‌دادم و شرکت کنندگان با دوات و قلم ور می‌رفتند حواسشان نبود دست و لباسشان سیاه شده بود. دیدم آقایی ردیف جلو نشسته و با خط زیبایی دارد می‌نویسد: “فروغ صبح دانایی کتاب است”. پرسیدم: where are you from؟ گفت: ایران، مشهد. همشهری در آمد. گفت که در یک تابلوسازی کار می‌کرده و آنجا خط یاد گرفته. درِ گوشم گفت البته متولد کابلم. یکی هم می‌گفت من عاشق صدای قلم نی هستم. خاطره‌ای از خطاطی دارم در یوگسلاوی که در مجله بخارا هم نوشتم. آقایی بود که نه خواندن فارسی بلد بود و نه نوشتن. اما شکسته نستعلیق را از روی تابلوها بسیار زیبا تقلید می‌کرد. الگو را دقیق تماشا و به تدریج نقاشی می‌کرد. دو سالی که با هم ارتباط داشتیم، کم‌کم حروف فارسی را یاد گرفت.

* خوشنویسی نزدیک‌ترین همسایگی را با ادبیات دارد، خیلی عجیب است کسی نتواند بخواند ولی بنویسید.

بله. می‌گفت – به صربی خیلی شیرین سخن بود – وقتی خط شکسته را می‌بینم قلبم شروع به تپش می‌کند، سرم دوار می‌رود. می‌توانم از خط با حافظه‌ام عکس بگیرم. حالت روحی ویژه‌ای داشت یک نوع تجربۀ خاص. پرسیدم نسبت به خوشنویسی انگلیسی هم این حس را داری؟ می‌گفت نه ندارم.

* بعد از بلاغت تصویر چه کتابی نوشتید؟

پیش از کتاب بلاغت تصویر دو کتاب درباره ادبیات صربستان نوشتم: یکی حماسه‌های صربی است. داستانهای حماسی را با شاگردان می‌خواندیم و به فارسی ترجمه می‌کردیم. یکی هم تاریخ ادبیات صربستان. هر دو کتاب در سال ۱۳۸۳ با سرمایه سفارت صربستان در تهران منتشر شد.

نظر مردم کرواسی درباره حضور تاریخی‌شان در تخت‌جمشید؛ تجربه تدریس فارسی در صربستان، استرالیا و کانادا

همزمان با کتاب بلاغت تصویر کتابی نوشتم به نام آئین نگارش مقاله علمی پژوهشی. قصه این کتاب جالب است؛ آن زمان خانم من دانشجو بود، داشت تحصیلات تکمیلی می‌خواند. یک درس روش تحقیق داشتند، از من می‌پرسید این موضوع چیه؟ اون یکی چطور؟ این را چطور باید بنویسیم؟ همان زمان یک درس روش تحقیق داشتم، جزوه‌ای که برای دانشجویان تنظیم کرده بودم به همسرم نشان می‌دادم و می‌گفتم: ما این مطلب را این‌طور بحث می‌کنیم و آن دیگری را این طور. می‌گفت نه استاد ما چیز دیگری گفته! خلاصه هر چه به منابع معتبر ارجاع می‌دادم قبول نمی‌کرد. تا این که جزوه را مرتب کردم و دادم به ناشر.

حقیقتش این بود که بخشی از آن کتاب را به عنوان شیوه نامه مجله آماده کرده بودم چون سردبیر بودم و باید برای نویسندگان مقالات دستور العملی در روش ارجاع، تنظیم مطالب، انواع مقاله و ساختار هرکدام فراهم می‌کردم. کتاب به زودی مورد اقبال قرار گرفت. یک نسخه هم فرستادم برای استاد همسرم. ایشان از کتاب خوشش آمده بود. تا الان ۲۶ بار چاپ شده. سال ۲۰۱۶ یکی از استادان ادبیات تاجیکستان این کتاب را به خط و گویش تاجیکی برگردانده است.

*از کتاب‌های دیگرتان هم صحبت کنیم!

کتاب سبک شناسی در سال ۱۳۹۰ منتشر شد. یک مجموعه برای آشنایی با روش‌ها و نظریه‌های جهانی سبک‌شناسی است و بخش دوم آن سبک شناسی عملی است. برندۀ جایزۀ کتاب فصل و برگزیدۀ تشویقی جایزۀ جلال آل احمد شد.

کتاب صد سال عشق مجازی یک پژوهش در شعر فارسی قرن دهم یا مکتب وقوع فارسی است. سال ۱۳۹۵ منتشر شد و نشان دهخدا و جایزۀ جشنوارۀ بین المللی فجر را دریافت کرد. کتاب درآمدی بر ادبیات شناسی را سال ۱۴۰۰ منتشر کردم راهنمای أصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی است.

کتاب دیگری که برایش ارزش ویژه قائلم نامش صور خیال متعالیه است. خوانش تطبیقی شعر صائب تبریز و حکمت متعالیه ملاصدرا. در این کتاب همسویی شعر فارسی و حکمت ایرانی در مسألۀ وجودگرایی را نشان داده ام. بر خلاف روایت رایج که شعر عصر صفوی را تهی از اندیشه و حکمت قلمداد کرده است، این کتاب نشان می‌دهد که شعر فارسی در این دوره نیز همچنان بار حکمت ایرانی را بر دوش می‌کشد.

آخرین کتابم ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی است که چند ماه پیش به بازار آمد. بنیاد این کتاب بر یک گزارش تاریخی در بارۀ تلاش‌های ایرانیان برای دستیابی به یک ابرمتن شبه مقدس نهاده شده است. و زادمان و زیستمان و سرشت صوری و معنایی سه ابرمتن فارسی (شاهنامه، مثنوی، دیوان حافظ) را بررسیده و کوشیده امکان و امتناع ظهور متن مقدس در زبان فارسی را واکاوی کند.

ادامه دارد…



منیع: خبرگزاری مهر

نشست خبری جشنواره شعر پروانگی برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست خبری نخستین جشنواره بین‌المللی شعر پروانگی یکشنبه ۷ بهمن برگزار می‌شود.

این‌رویداد توسط خانه ای بی ایران با همکاری مرکز شعر، موسیقی و سرود صداوسیما، معاونت حقوقی، امور مجلس و استان‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود و اهدافی چون ترویج فرهنگ اجتماعی، مسئولیت‌پذیری عمومی و جذب خیرین را دنبال می‌کند.

در این نشست حجت‌الاسلام سیدحمیدرضا هاشمی گلپایگانی موسس و مدیرعامل خانه «ای بی ایران» و علیرضا قزوه دبیر جشنواره حضور دارند و درباره اهداف و موضوعات این‌جشنواره صحبت می‌کنند.

برنامه مورد اشاره یکشنبه ۷ بهمن از ساعت ۱۰:۳۰ در خانه ای بی ایران واقع در خیابان ملاصدرا، خیابان شیراز جنوبی، بن‌بست بهاران، شماره ۳، خانه ای بی ایران برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به نامزدهای نهایی بخش مستندنگاری جایزه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، نوشتن ناداستان، روایت و جُستار که بر پایه مستندات است، طی سال‌های اخیر بیش از گذشته مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است، این سبک نوشتار که در سال‌های گذشته بیشتر به حوادث دفاع مقدس می‌پرداخت، حالا شاخه‌های متنوع‌تری پیدا کرده است.

شاخه مستندنگاری به باور کارشناسان در سال‌های اخیر از رشد کمی و کیفی برخوردار بوده است،‌ با وجود اینکه رشد کیفی در آثار این حوزه حائز اهمیت است،‌ کارشناسان و البته داوران دوره‌های مختلف جوایز ادبی در این بخش آسیب‌هایی را نیز شناسایی کرده‌اند‌، از جمله اینکه ورود  برخی نویسندگان نو قلم از سر دغدغه شخصی در عین اینکه ارزشمند است،‌ اما فقر تخصصص، دانش و آگاهی کافی درباره اصول مستندنگاری را نیز نشان می‌دهد.

آشنا نبودن نویسندگان این عرصه با روش‌های پژوهش اجتماعی،‌ ضعف در ساختارهای ادبی، فقر نظریات پژوهشی و … از جمله نواقصی است که برای آثار حوزه مستند برشمرده می‌شود.

جایزه ادبی جلال آل احمد که در هفدهمین دوره خود،‌ 749اثر در حوزه مستند‌نگاری را مورد ارزیابی قرار داده است، فردا با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد،‌ بخش مستند‌نگاری از جمله بخش‌های این جایزه است که هر سال برگزیده‌ای را معرفی کرده است،‌ در این گزارش به معرفی آثار راه‌یافته به مرحله نهایی این جایزه پرداخته‌ایم.

جایزه جلال ,

 در بخش مستندنگاری این دوره جایزه جلال‌، 7 اثر به مرحله نهایی رسیده اند که عبارتند از

آن شب در دوحه: سفرنامه تحلیلی از حضور تیم ملی در جام جهانی قطر» نوشته محمدحسن یادگاری از انتشارات سوره مهر:

«آن شب در دوحه» سفرنامه تحلیلی از حضور تیم ملی در جام جهانی قطر است که توسط محمدحسن یادگاری پژوهشگر فوتبال به رشته تحریر درآمده است. یادگاری از فوتبال دوستان حرفه‌ای و جز افرادی است که برای تماشای مسابقات جام جهانی 2022 به قطر سفر کرده است. او در طی این سفر مشاهدات و تحلیل‌های عینی خود را در قالب سفرنامه به نگارش درآورده که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

جایزه جلال ,

«آن شب در دوحه» با مقدمه زندگی به روایت فوتبال و در پنج فصل شامل «بازی آغاز شده»، «به جام جهانی قطر خوش آمدید»، «همه پسران ملکه علیه ما»، «سیمرغ علیه اژدها»، «دیوانه‌سازها علیه ترسو» و «قطر، آن‌جا و بازگشت دوباره»، تجربه‌ای از جامعه و فوتبال ملی ایران را در جام‌جهانی قطر به نمایش می‌گذارد. کتاب روایتی است جامعه‌شناسانه با رویکرد مطالعات فرهنگی که به شناخت پدیده اجتماعی فوتبال در ارتباط با دو مفهوم قدرت و مقاومت در زندگی روزمره جامعه ایران می‌پردازد.

به گفته یادگاری این کتاب صرفا یک سفرنامه نیست بلکه روایتی تحلیلی از مشاهدات و حواشی یک سفر است که می تواند مخاطبانی از طیف نوجوان تا بزرگسال را دربرگیرد. پاورقی‌های کتاب به صورت دقیق توصیفگر اصطلاحات و توضیحات بیشتر نویسنده از متن است. نگارنده این سفرنامه، بر اساس «آن شب در دوحه» مستندی با نام «محرمانه دوحه» نیز ساخته که چندی پیش به نمایش درآمده است.

«ابهام طبس»: رمزگشایی از جعبه سیاه تهاجم نظامی آمریکا» نوشته شاداب عسگری از انتشارات ایران

«ابهام طبس» کتابی‌ است در حوزه گفتمان انقلاب و تاریخ‌نگاری‌ تحلیلی که به عملیات طبس و شکست آمریکایی‌ها در خاک ایران می‌پردازد. طی چند دهۀ گذشته مطالب بسیاری در مورد چگونگی انجام یا شکست این عملیات مطرح، مصاحبه‌های متعددی انجام و تحلیل‌های بسیاری ارائه شده که به‌گفته نویسنده «ابهام طبس» بیشترشان، فقط بر یک یا چند وجه محدودِ مرتبط با این ماجرا متمرکز بوده و این موضوع هرگز به صورتی کلان و جامع‌نگر مورد بررسی قرار نگرفته است. نویسنده کتاب در صفحات آغازین، پرسشی مطرح می‌کند و می‌نویسد: «آیا بعد از گذشت بیش از چهل سال از وقوع این عملیات نظامی، زمان آن فرا نرسیده تا ناگفته‌های باقی‌ماندۀ این عملیات بیان شود و ابهامات طرح شده رفع شوند؟» و پاسخ به همین پرسش است که منتج به تهیه و تدوین کتابی می‌شود که ضمن بررسی سویه‌ها و دلایل پیش از این عملیات و گریزی به سال‌های منتهی به انقلاب، اسناد حمله نظامی آمریکا به ایران را روایت و واکاوی می‌کند.

جایزه جلال ,

اسنادی دست اول که می‌‌تواند چشم‌اندازی ویژه و منحصر‌به‌فرد از تاریخ انقلاب ایران ارائه دهد.

«از سرگذشت؛ یادداشت‌های دوره دکتری» نوشته علیرضا رعیت حسن آبادی از نشر خاموش

این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌های نویسنده به عنوان یکی از دانشجویان دکتری دانشگاهیان ایران است؛ کسی که در فاصلۀ مهر 1391 تا آذر 1395 دورۀ روزانۀ دکتری خود را در دانشگاه فردوسی مشهد و در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی گذرانده است؛ دوره‌ای که ابتدای آن تحت تأثیر سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد بود و نشانه‌های این سیاست‌ها و نمونه‌هایی از آن در خاطرات این کتاب مشاهده می‌شود و با تغییر دولت در سال 1392 ادامۀ آن با حوادث متعددی همراه بوده است.

نویسنده در نوشتن خاطرات ملاحظه هیچ چیزی را نکرده است و در گفتن حقیقت و واقعیت کاملاً صادق و بی‌محابا بوده و اهل خودسانسوری و چاپلوسی هم نبوده است. مطالب هر روز در انتهای روز ثبت شده‌اند و گاه نیز مطالب یادداشت شده و درنهایت دو ـ سه روز بعد در اینجا آورده شده‌اند.

«خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از نشر اطراف:

خاک کارخانه کتابی است از جنس مستندنگاری و تاریخ شفاهی. شیوا خادمی، عکاس و نویسنده‌ این کتاب، با حال‌و‌هوایی عاطفی و در جست‌وجوی ریشه‌‌هایش، عکاسی و گفت‌وگو با همکاران سالخورده‌ مادربزرگش ــ عزیزجون که در دهه‌ 1320 کارگر کارخانه‌ چیت‌سازی بهشهر بوده را آغاز می‌کند. اما خیلی زود می‌فهمد این گفت‌و‌گوهای به‌ظاهر ساده چیزی بیشتر از خاطره‌گویی مردمانی است که هنوز سرسختانه به محیط کار قدیمی‌شان عشق می‌ورزند. به‌مرور، از دل این خاطرات کاری، کلیت و فضایی شکل می‌گیرد و مضمون‌هایی سر بر می‌آورند که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب‌وکار در ایران به کار می‌آیند، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار، هویت شهر و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم‌مان می‌گذارند.

جایزه جلال ,

 خاک کارخانه قصه‌ یک صنعت است و روایت دنیای کار، اما از زبان روایت‌گرانی که همیشه در حاشیه‌ بوده‌اند و قصه‌هایشان در ثبت سرگذشت کسب‌و‌کارها در ایران کمتر به حساب آمده است. نگاهی است از درون و از منظر منابع انسانی خُرد و خاموش و نه از سمت رده‌‌های رسمی و بالا. ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگی‌شان با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‌شده است. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشته‌اند؛ مردمانی که در تاریخ کار ایران کمتر دیده می‌شوند.    

«غلامرضا غلامرضا را کشت: روایتی از بودن و نبودن غلامرضا تختی» نوشته مهدی میرمحمدی از نشر چشمه

کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت نوشته مهدی میرمحمدی در نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب دربارهٔ غلامرضا تختی و روایتی از بودن و نبودن اوست. زندگی و مرگ غلامرضا تختی همیشه در سایه‌ای از ابهام بوده است. دلایل مرگ او را برخی خودکشی و برخی قتل دانسته‌اند و کسی نتوانسته هیچ کدام از این دلایل را کاملاً رد یا اثبات کند. مهدی میرمحمدی برای نزدیک‌شدن به پاسخ برخی از این پرسش‌ها دست به نگارش کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت زده است.جایزه جلال ,

میرمحمدی روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس و منتقد ایرانی است که در این کتاب به بررسی زندگی غلامرضا تختی و علت مرگ او پرداخته است. غلامرضا تختی نه‌تنها برای دستاوردهای ورزشی بلکه به خاطر شخصیت اخلاقی و احترامی که برای مخالفان خود قائل بود، بسیار محبوب است. او نمادی از فروتنی، شجاعت و انسان‌دوستی در میان مردم ایران است و یکی از اسطوره‌های ورزش کشتی و شخصیت محبوب ملی به‌شمار می‌رود.

مرگ تختی همواره موضوع بحث‌ها و گمانه‌زنی‌های فراوانی بوده است. برخی از نظریات حکایت از خودکشی او دارند، در حالی که دیگران بر این باورند که مرگ او نتیجه دخالت‌های سیاسی بوده است. مهدی میرمحمدی، با استفاده از پژوهش‌های تاریخی و شواهد موجود، به بررسی زندگی شخصی و حرفه‌ای تختی می‌پردازد و سعی می‌کند پرده از ابهامات مربوط به مرگ او بردارد. او تلاش کرده است در کتاب «غلامرضا، غلامرضا را کشت» همه چیز مستند و کامل باشد و عکس و اطلاعاتی از چشمش دور نمانده باشد.

به علت نگاه انتقادی و تحلیلی نویسنده به تاریخ معاصر ایران، کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت از نقطه‌نظر ادبی و فرهنگی نیز قابل توجه است. میرمحمدی با نگارش این کتاب، علاوه‌بر روایت زندگی یک قهرمان ملی، به نقش فرهنگ، سیاست و اجتماع بر زندگی افراد یک جامعه می‌پردازد.

«ماه تمام؛ سرگذشت‌نامه معلم بسیجی شهید محمد ابراهیم همت» نوشته گلعلی بابایی از انتشارات بیست و هفت بعثت:

«ماه تمام» یک اثر مستندِ توصیفی ـ روایی است که بازه‌ای بیست و هشت ساله، یعنی از بدو تولد تا شهادت و حتی بعد از شهادت شهید همت را در بر می‌گیرد.

بابایی در این کتاب از 40 عنوان کتاب و نشریات، از صدها ساعت کاست‌های دیداری و شنیداری اعم از مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، وقایع‌نگاری لحظه به لحظه توسط راویان لشکر 27 موسوم به «با فرماندهی» و جلسات توجیهی شهید همت با کادرهای لشکر طی دوران بیست ماهه فرماندهی او بهره برده است،‌ هم‌چنین مصاحبه‌ با اقوام، دوستان و همرزمان شهید همت‌، یادداشت‌ها و مدارک شخصی شهید از جمله دیگر منابع مورد استفاده بابایی بوده است.جایزه جلال ,

بابایی در این کتاب تلاش کرده تا از همت قهرمان نسازد،‌ در عین حال تلاش کرده تا وجه واقعی شخصیت شهید همت و تمامی آن خصلت‌های انسانی برخاسته از روحیات شهید همت را برای مخاطب به تصویر بکشد. او سه وجه «انسانیتِ در اوج»، «اقتدار کم‌نظیر» و «مظلومیت بی‌مانند» شخصیت شهید همت را پیش چشم مخاطب ترسیم کرده است،‌ به باور بابایی، اقتدار این بزرگوار در کنار مظلومیت‌های فراوانی است که در طول دوران فرماندهی‌اش بر لشکر متحمل آن‌ها شد، همتی را که ما در نبردهای فتح‌المبین و الی بیت‌المقدس در کنار حاج احمد متوسلیان می‌بینیم، با همت تنها و غریبی که در عملیات رمضان خونِ دل می‌خورد، خیلی تفاوت دارد. چه اینکه همتِ فرمانده سپاه 11 قدر در نبردهای عاشورایی والفجر مقدماتی و والفجر-1 با همتی که در برهه اواخر بهار تا پایان آذر 1362 و در بحبوحه درگیری‌هایش با عناصر اطلاعات ـ عملیات و تیپ ابوذر لشکرش می‌بینیم، بسیار تفاوت دارد.

«میاندار: خاطرات شفاهی حسن عبدالله‌زاده، فرمانده تیپ یگان مخصوص نیروی قدس و فرمانده عملیات قرارگاه شرق سوریه» نوشته مسعود امیرخانی از انتشارات خط مقدم

کتاب «میاندار» شامل خاطرات شفاهی شهید حسن عبدالله‌زاده، فرمانده تیپ یگان مخصوص نیروی قدس و فرمانده عملیات قرارگاه شرق سوریه است. شهید حسن عبدالله‌زاده با نام جهادی حمزه، فرزند سردار احمد عبدالله‌زاده؛ سال 1365 به دنیا آمد و در آخرین اعزام به سوریه در 13 خرداد 1400 به شهادت رسید. از او سه فرزند به یادگار مانده است.جایزه جلال ,

 خاطرات جذابِ راوی (شهید) و همچنین قلم روانِ نویسنده، کتاب میاندار را به کتابی خوشخوان و جذاب تبدیل کرده است. میاندار از خاطرات کودکی شهید حسن عبدالله زاده شروع می‌شود و به شهادت او در سوریه می‌رسد. خواننده‌ی میاندار می‌تواند شخصیت شهید را به خوبی بشناسد، با زندگی‌اش همراه شود و با او همذات‌پنداری کند و همچنین اطلاعاتی از جنگ در سوریه به دست بیاورد. علاوه بر خاطرات دقیقی که از زندگی شهید در کتاب وجود دارد و روایتِ روانِ کتاب؛ خواندن میاندار؛ می‌تواند لحظات شیرینی را برای خواننده‌اش فراهم کند؛ لحظاتی که او کتاب را ورق می‌زند و از خواندن خاطراتی شیرین و آشنایی با شخصیتی متفاوت و جذاب حظ ببرد و لبخندی بر لبش بنشیند. کتاب با لحن و ادبیات شهید که به قول خودش به زبان داش‌مشتی تهرانی حرف می‌زند؛ و بدور از خودسانسوری یا شعار روایت شده است؛ این ویژگی‌ها و همچنین شوخ‌طبعی و شیطنت‌ها یا به قول خود شهید شرارت‌های او، در کنار اخلاص و شجاعت و عشق به امام حسین (ع)؛ شخصیت حسن عبدالله‌زاده را دوست‌داشتنی و کتاب «میاندار» را خواندنی کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

جای خالی تفکر توحیدی و عرفانی در شعر امروز؛ رباعی محمل حکمت و معرفت است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سعید یوسف‌نیا متولد ۱۳۴۴ تهران است و از ۱۲ سالگی با شعر مأنوس بوده است. کتاب «خلاصه باران» مجموعه‌ای از غزل‌ها و شعرهای نیمایی، «خورشید شبگرد» گزیده‌ای از اشعار نو، غزل و ترانه، «دوباره از خاک» مجموعه‌شعری شامل غزل، مثنوی، نیمایی، سپید و ترانه، مجموعه‌غزل «ناگهان جهان» منتشرشده در انتشارات شاعران پارسی‌زبان و کتاب «شعله‌های شرقی» شامل شعرهای نیمایی و غزل، از کتاب‌های اوست. از یوسف‌نیا همچنین مجموعه مقالاتی با عنوان «یک نکته از هزاران»، منتشر شده که شامل مقالات ادبی‌عرفانی است و انتشارات سروش چاپش کرده است. گزیده اشعار بیدل، عطار، سنایی و شیخ فخرالدین عراقی از دیگر آثار سعید یوسف‌نیا است.

به بهانه انتشار کتاب «چارانه‌های رهایی» سراغ این شاعر رفتیم تا درباره نگاهش به شعر، کتاب چارانه‌های رهایی، علاقه‌اش به شعر عطار و بیدل و تأثیری که این شاعران بر رباعی او گذاشته‌اند صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای یوسف‌نیا پیش از این رباعی چاپ نکرده‌اید. درست است؟

نه. این اولین مجموعه رباعی من است که البته تجربه شگفت‌انگیزی برای من بود. می‌دانید که رباعی آخرین قالب برای شاعر است. این هم فقط نظر من نیست؛ نظر خیلی از دوستان مثل آقای امیری اسفندقه و جناب یوسفعلی میرشکاک است که شاعر در آخرین مراحل و مرتبت شعری‌اش به قالب رباعی رو می‌آورد. چون رباعی قالبی است که محمل حکمت و معرفت است و اگر واقعاً حرفی برای گفتن نباشد، قالب رباعی اصلاً جواب نمی‌دهد. منظورم از حرف هم حرفی در حوزه معرفت و حکمت است. می‌دانید بزرگ‌ترین شاعران ما در قالب رباعی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و بیدل دهلوی هستند؛ صرف نظر از خیام که شهرت جهانی هم دارد.

* درباره رباعی‌های عطار خیلی کم صحبت می‌شود. عطار چند رباعی دارد و رباعی‌هایش به پای دیگر آثار او مثل منطق‌الطیر می‌رسد؟

عطار در «مختارنامه» اش نزدیک به چهار هزار رباعی دارد که من گزیده رباعیات عطار را هم در انتشارات قدیانی منتشر کردم. ۴۵۰ تا رباعی که به نام «گزیده رباعیات عطار» منتشر شده است. گزیده رباعیات بیدل را هم درآوردم که در انتشارات پرنیان خیال منتشر شده که اسمش طاووس جلوه‌زار است و برگرفته از یکی از شعرهای بیدل است؛ «حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای است / طاووس جلوه‌زار تو آیینه‌خانه‌ای است».

* چرا رباعی برای شما مهم شد؟ چه چیزی در رباعی است که آن را برای شما جذاب می‌کند؟

از دو جهت می‌توانیم درباره رباعی صحبت کنیم. یکی از جهت قالب و یکی از جهت شعر بودن. یعنی صرف نظر از قالب، بحث ما این است که شعر فارسی چیست و چرا ماندگار شده و چه سیری را باید ادامه بدهد؟ من خودم شخصاً فکر می‌کنم الگوی من در شعر عطار و بیدل بودند. این دو شاعر باعث شدند که ذوق و شوق من فوران کند. به خصوص در رباعی که وقتی شما رباعیات عطار را می‌خوانید به وجد می‌آیید. مثلاً این رباعی که می‌گوید «گر دریایی ز شور بنشانندت / ور تیزتکی چو مور بنشانندت / بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی / بنشین ورنه به زور بنشانندت». رباعیات عطار فوق‌العاده است و آنقدر زبان عطار در رباعی مدرن و امروزی است که شما اصلاً فاصله زمانی را احساس نمی‌کنید.

غزل رگبار است، رباعی شلیک آخر؛ شعر برای تنبیه است نه لذت بردن

* بیدل در رباعی چه زبانی دارد؟ به خصوص که می‌دانیم بیدل در غزل از شاعران سخت‌خوان است.

بیدل هم رباعیات مدرنی دارد. رباعیات بیدل شگفت‌انگیز است. «زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود / از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود / آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد / تا بال نداشتم قفس تنگ نبود». البته بگویم که بیدل هم یکی از ارادت‌مندان عطار است. بیدل خیلی عطار را دوست داشته است. مثلاً جایی که می‌گوید «‌به جیب تحقق ندزدیده سر / ز شعر سنایی گریبان مدر / اگر معرفت با عمل یار نیست / کس از علم عطار عطار نیست / اگر مولوی درس عطار خواند / مپندار در وهم و پندار ماند / کلامش گواه همین است و بس / دلیل یقین هم یقین است و بس». می‌خواهم بگویم که این سیر و این تفکر توحیدی، تفکر معرفت و عرفانی، امروز یک مقدار در شعر معاصر ما جایش خالی است. یعنی شعر اعتراض و شعر اجتماعی و طنزهای مختلف و… یک مقدار ما را از خط سیر اصلی شعر فارسی دور کرده است. خط سیری که از حکیم سنایی شروع شد. سنایی پرچمدار شعر عارفانه و قلندرانه است و به قول دکتر شفیعی کدکنی دوران‌سازی کرده. بعد به عطار رسید و عطار این راه را ادامه داد و بعد مولانا ادامه داد و بعد این تفکر در بین برخی از شاعران توحیدی و مسلمان و اهل شعر ادامه یافت و راه خودش را پیمود.

* فضای زبانی و مضمونی رباعی‌های کتاب شما برایم عجیب و جالب بود. حالا می‌فهمم که رباعی‌های این کتاب از رباعی‌ها عطار و بیدل رنگ گرفته است. یعنی اثرپذیری شما از بیدل و عطار کاملاً عیان است. موافق هستید؟

کاملاً. امیدوارم که شاگرد خوب نه، شاگرد متوسطی در محضر این بزرگان باشم. به قول خود بیدل «پس از کلام تو بیدل دگر کلامی نباشد». و حرف حق را درباره خودش زده است. درباره عطار هم چه بگویم؟ منطق‌الطیرش دریای ناپیداکرانه‌ای است که وقتی وارد این دریا می‌شوی نفس کم می‌آوری. تازه به اعماق اگر بروی شاید دیگر به سطح برنگردی.

* از ویژگی‌های رباعی‌های کتاب شما این است که تکیه رباعی فقط به مصرع آخر نیست. این ویژگی را مرهون بیدل و عطار هستید؟

به نکته خیلی خیلی خوبی اشاره کردید. اصلاً یکی از ضعف‌های رباعی امروز این است که سه مصرع اول را جدی نمی‌گیرند و انگار فقط باید دنبال قافیه‌ای باشند تا بتوانند مصرع چهارم را که همان ابتدا سروده بودند تکمیل کنند. یعنی خیلی‌ها رباعی را از آخر به اول می‌سرایند. اول بیت آخر را می‌نویسند، بعد دنبال یک بیت می‌گردند که رباعی را تکمیل کنند. رباعی اینطور نیست. رباعی یک پیکره است؛ یک پیکره که باید همه اجزای آن با هم تناسب داشته باشد و حتماً حتماً هر مصراع آن ضربه‌ای را که شما فرمودید داشته باشد. هر مصرع در عین اینکه مقدمه‌ای برای شنیدن مصرع آخر است، خودش هم باید بتواند به عنوان مصرع آخر در یک رباعی دیگری استفاده شود. یعنی اینقدر باید این چهار مصرع چفت و بست داشته باشند و قوی باشند که هرکدام سازنده یک رباعی دیگر باشند. تقریباً همه رباعی‌های بیدل این شکل هستند. رباعی‌های عطار هم همین‌طور. شما نمی‌توانی یک مصرع را از رباعی این شاعران کنار بگذاری. عطار می‌گوید «در حضرت توحید پس و پیش مدان». این مصرع اول است ولی می‌تواند در یک رباعی دیگر به عنوان مصرع آخر استفاده شود.

* خودتان فکر می‌کنید در رباعی‌های کتاب به این نکات عمل کردید؟ یعنی مخاطب با خواندن کتاب «چارانه‌های رهایی» به همین قضاوت می‌رسد که در شعر شما همه چیز سر جای خودش است؟

نه. اینطور نیست. نظر من این است که شعر و رباعی باید این‌طور باشد. ولی معتقدم که همه رباعیات من به این ایده‌ال و آرمان نرسیده‌اند. ضمن اینکه من واقعاً سعی و تلاشی هم نکردم. یعنی من اگر می‌خواستم سراغ رباعی بروم، زودتر می‌رفتم. الآن ۶۰ سال سنم است. چرا در سن سی سالگی سراغ رباعی نرفتم؟ در حقیقت من نرفتم به سراغ رباعی، بلکه رباعی به سراغ من آمد. یک‌دفعه احساس کردم که در یک روز پنج شش تا رباعی در وجودم غلیان می‌کند می‌خواهند که تبدیل به یک شعر کامل بشوند. بعد از اینکه رباعی‌ها سروده می‌شد، نگاه می‌کردم و چکش‌کاری می‌کردم تا به نسخه بهتری تبدیل شوند. درباره این کتاب هم بگویم که من خیلی از رباعی‌ها را حذف کردم. در کتاب چارانه‌های رهایی ۲۰۵ رباعی چاپ شده ولی ۲۰۰ رباعی هم چاپ نشده است. من اینها را از بین رباعیات انتخاب کردم. با این‌همه معتقدم این رباعی‌ها هنوز یک‌دست نیستند. نباید هم باشند. شاید این حمل بر خودستایی باشد ولی شاعر می‌گوید «شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست / در ید بیضا همه انگشت‌ها یک‌دست نیست». یا به قول اقبال لاهوری «کرم شبتاب است شاعر در شبستان وجود / در پر و بالش فروغی گاه هست و گاه نیست».

شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت بعضی وقت‌ها می‌درخشد و بعضی وقت‌ها نه. این رباعی‌ها یک‌دست نیستند و اگر قرار باشد خود من یک بار دیگر از این رباعیات تعدادی را انتخاب کنم، شاید مثلاً پنجاه یا شصت تا از آنها را به عنوان رباعی کامل و ناب انتخاب می‌کردم. بنابراین به هیچ عنوان ادعایی در این زمینه ندارم. می‌دانم که رباعی قالب خیلی سختی است. «زه کردن این کمان بسی دشوار است». رباعی خیلی خیلی کار سختی است. چون کوتاه است و ضمناً همه مصرع‌ها باید با هم ارتباط معنایی و افقی و عمودی داشته باشند. و این که قافیه‌ها بالاجبار در کنار هم قرار نگرفته باشند. یعنی قافیه بخش مهمی از خود شعر باشد، نه بخش مجزایی که بخواهد شعر را کامل کند.

* خیلی از رباعی‌های کتاب حالت عرفانی، فلسفی و معرفتی پیدا کرده است که ممکن است خوشامد همه مخاطبان نباشد. از اینکه شعرهای این کتاب مخاطب زیادی پیدا نکند، نگران نیستید؟

می‌دانید کمیت و تعداد مخاطب ارزشی ندارد. کیفیت مخاطب است که ارزش دارد. اگر غیر از این بود حکیم سنایی غزنوی نمی‌گفت «جگرها خون شد و پالود تا باشد کز این معنی / خبر یابد مگر یک دل شود در آسمان پرّان». یعنی گاهی یک مخاطب کافی است. یک مخاطب جان‌آگاه و دل‌آگاه که بتواند یک ارتباط معنوی و روحانی و عمیق و دقیق با شعر برقرار کند، کافی است. اسم کتاب هم «چارانه‌های رهایی» است؛ بنابراین مخاطب این کتاب باید از قید و بندهای زندگی رها شود. ما که نمی‌خواهیم شعر فست‌فودی به دست مردم بدهیم. اصلاً شعر برای لذت بردن نیست.

* واقعاً شعر برای لذت بردن نیست؟

نه. شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت. بیدل می‌گوید «سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم». یا می‌گوید «سر فرو نمی‌آرد شعر من به هر زانو». کلاً جهان جهان پیچیده‌ای است. ما در جهان راز زندگی می‌کنیم و شعر باید این اسرار و این رازها را منعکس کند. این‌طور نیست که ما شعر را بخوانیم و بفهمیم و کنار بگذاریم. با خواندن شعر، تازه شعر شروع می‌شود. تازه ما می‌فهمیم که… به قول بیدل «در این غفلت‌سرا عرفان ما هم تازگی دارد / سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن». بنابراین بحث فهم نیست، بحث ارتباط است. الیوت یک جمله زیبایی دارد می‌گوید «یک شعر واقعی پیش از آن که فهمیده شود، ارتباط برقرار می‌کند».

* پس شما از مخاطب‌تان می‌خواهید وقتی رباعی‌هایی این کتاب را می‌خواند، روی هر شعر توقف کند. درست است؟

ارتباط روحانی برقرار کند. حتماً در پی فهم و درک این شعرها نباشد؛ بلکه احساس آن شعرها باید تأثیر خودش را بگذارد. به قول سیدحسن حسینی شعر باید اینطور باشد که مخاطب وقتی آن را می‌خواند نفهمد، بلکه در آرزوی فهم‌اش باشد.

* این‌طور که فهمیدم شما در رباعی کاملاً به معنا توجه دارید. به خاطر همین در زبان گاهی، مثل خود بیدل، زبان‌تان دست‌انداز دارد.

بحث اصلی شعر بودن است. ما که فنجان چای را دست‌مان می‌گیریم، زیبایی فنجان و شکل و رنگش ما را ترغیب می‌کند که چای را بنوشیم ولی در نهایت چیزی که می‌نوشیم چای است؛ محتوای آن ظرف است. بنابراین وقتی که بحث تفکر و اندیشه حکیمانه و عارفانه وسط می‌آید، قالب بی رنگ می‌شود. فروغ فرخزاد مگر رباعی دارد؟ شعرهای نیمایی فروغ را می‌خوانید و می‌بینید شگفت‌انگیز است. یک غزل هم بیشتر ننوشته است.

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است قالب جای بحث دارد. بعضی قالب‌ها هم برای کاری ساخته شده‌اند. مثلاً شما نمی‌توانید از قابلمه به عنوان بشقاب استفاده کنید. قابلمه با بشقاب فرق دارد. یا مثلاً با قاشق چای‌خوری برنج می‌خورید؟ هرکدام برای کاری ساخته شده‌اند. مثنوی برای داستان‌سرائی است تا من بتوانم به راحتی یک قصه‌ای را منظوم کنم. برای همین است که تمام منظومه‌های شعر فارسی در قالب مثنوی است. از پنج گنج نظامی بگیرید تا مثنوعی معنوی تا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا خمسه امیرخسرو دهلوی تا مثنوی‌های عطار و منطق الطیر. پس این قالب ساخته شده برای چی؟ برای داستان‌سرایی.

* با این توصیف، قالب رباعی برای چه ساخته شده است؟

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است. رباعی یک گلوله شلیک می‌کند و آن گلوله هم در شقیقه است.

* از وقتی کتاب چاپ شده، چه بازخوردهایی داشته است؟

کتاب نه رونمایی شده، ن و نه کسی درباره‌اش صحبت کرده است. شاعران خیلی به کار همدیگر اهمیت نمی‌دهند. دوران نقد گذشته است. دوران معرفی گذشته است. ما دیگر نه نقد شعر داریم، نه در مجلات صفحه‌ای مختص شعر داریم، و معمولاً خود شاعران هم از نقد فرار می‌کنند و می‌ترسند. نه اجازه‌اش را می‌دهند و نه تمایل دارند که دیگران شعرشان را نقد بکنند. شعر در دنیای ما یک مقدار مهجور است. در صورتی که زبان فارسی، زبان شعر است. ما وقتی با هم گفتگو می‌کنیم ناخودآگاه از زبان شعر استفاده می‌کنیم. وقتی که گوینده در رادیو می‌گوید «دوستان عزیز با ما همراه باشید»، دارد شعر می‌گوید؛ چون راهی وجود ندارد که با تو همراه باشد. شما در وجه استعاری داری حرف می‌زنی. شما با استعاره می‌گویی به من گوش کنید. در نتیجه جمله «با ما همراه باشید» شعر است. خلاصه اینکه شعر ناپیداکرانه است و باید بیشتر به آن توجه کنیم.



منیع: خبرگزاری مهر

تجلیل از «گلعلی بابایی» در هفدهمین دوره جایزه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد فردا برگزیدگان خود را در بخش‌های داستان بلند و رمان‌، داستان کوتاه،‌ نقد ادبی و مستند‌نگاری معرفی می‌کند؛ هم‌چنین بنا به گفته مسعود کوثری دبیرعلمی این دوره جایزه برگزیده بخش ویژه این دوره نیز از حوزه ویراستاری خواهد بود.

اما هفدهمین دوره جایزه جلال یک تفاوت دیگر با دوره‌های پیشین نیز دارد و آن تجلیل از تلاش‌های سردار «گلعلی بابایی» نویسنده پرکار حوزه دفاع مقدس و مستند‌نگاری سال‌های اخیر ادبیات ایران است.

قرار است در این مراسم مستند «از دیار حبیب» که شرحی است از فعالیت‌های این نویسنده توانمند و خوش‌ذوق حوزه تاریخ شفاهی و مستند‌نگاری نیز به نمایش گذاشته شود.

گلعلی بابایی، متولد سال 1339در روستای برار از توابع شهرستان چالوس و از جمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ، رسالت خود را به عنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنه‌های حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. از وی کتاب های بسیاری از جمله: «ضربت متقابل»، «همپای صاعقه»، «ققنوس فاتح»، «کالک های خاکی»، «نقطه رهایی»، «غوغای غبار»، «غربت هور»، «از الوند تا قراویز» و «حکایت مردان مرد» منتشر شده است.

در میان همه راویان سال‌های دفاع مقدس که در چند دهه اخیر خوش درخشیدند و تلاش کردند تا شمه‌ای از این گنج عظیم را به مردم این سرزمین معرفی کنند،‌ نام برخی برجسته‌تر است،‌  گلعلی بابایی از جمله راویان برجسته دفاع مقدس است. به تعبیر بسیاری کمتر کسی مانند بابایی وجود دارد که هم محقق خوبی باشد و هم نویسنده‌ای خوش‌قلم.

بابایی در سال‌های اخیر با فعالیت در حوزه تالیف و انتشار مجموعه «بیست‌ و هفت در بیست‌ و هفت»کارنامه عملیاتی لشکر 27 بعثت سپاه محمد رسول‌الله تهران‌، تلاش داشته تا به ساخت فرماندهانش در دفاع مقدس ادای دین داشته و در راستای شناساندن چهره واقعی این فرماندهان به مخاطبان امروز تلاش کند.

بابایی علاقه قابل توجهی به فرماندهانش در دوران دفاع مقدس علی‌الخصوص فرمانده شهیدش شهید محمدابراهیم همت دارد،‌ او در سال‌های ابتدایی دهه 90 با کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» تلاش کرد تا در این ادای دین گامی بردارد. که این تلاش او با استقبال مخاطبان نیز مواجه شد و «ماه همراه بچه‌هاست» یکی از آثار موفق این حوزه شناخته شد.

بابایی 12 سال پس از انتشار «ماه همراه بچه‌هاست» با کتاب تازه‌ای درباره شهید همت به بازار کتاب آمده است،‌ «ماه تمام» را نیز درباره این شهید منتشر کرد،‌ کتابی که حالا در هفدهمین دوره جایزه جلال نامزد بخش مستند‌نگاری نیز شده است،‌ باید دید بابایی جایزه این بخش را نیز با خود به خانه خواهد برد؟

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

«سعید نفیسی به هشت روایت» رونمایی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، دویست و پنجاه و چهارمین نشست از سلسله جلسات صبح پنجشنبه‌های مجله بخارا با محوریت رونمایی کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت» تألیف پیمان طالبی، با همکاری مرکز مطالعات خاورمیانه و انتشارات ققنوس در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار می‌شود.

سعید نفیسی، ادیب، نسخه‌شناس، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم قرن اخیر ایران است. او از نخستین اساتید دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات ایران در دانشگاه قاهره، مؤسس شعبه ادبیات فارسی دانشگاه علیگره هندوستان و از معدود افرادی در تاریخ ایران است که موفق به دریافت نشان لژیون دونور از کشور فرانسه شد. افزون بر این عناوین و مناصب، نفیسی را به عنوان کتاب‌بازترین فرد تاریخ معاصر ایران می‌شناسند که کتابخانه او در میان اساتید و فرهنگ‌مداران، زبانزد بوده است.

کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت»، نوشته پیمان طالبی، نویسنده و روزنامه‌نگار است که در آن، زندگی سعید نفیسی در قالب هشت جستار مورد بررسی قرار گرفته است. کمتر دیده شده که از زندگی و زیست شخصی نفیسی و حالات مختلف روحی این استاد در منابع سخنی به میان بیاید. پیمان طالبی، در این‌کتاب با بررسی بالغ بر ۳۰۰ منبع مختلف، اطلاعات کمتر دیده‌شده‌ای را گرد هم آورده و علاوه بر این، برای بررسی برخی از جزئیات ناگفته در زندگی نفیسی، به بازماندگان او نیز مراجعه کرده و در قالب یک پژوهش جامع، بسیاری از اسناد خانوادگی نفیسی، شامل عکس‌ها و سندها را از نظر گذرانده است. این کتاب در سری زندگی‌نامه‌های انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

نشست رونمایی این‌کتاب با سخنرانی سیروس علی‌نژاد، تورج دریایی (پیام تصویری)، سام گیوراد، سام نفیسی، سحر بکایی و علی دهباشی همراه است.

این‌برنامه پنجشنبه ۴ بهمن از ساعت ۱۰ در مرکز مطالعات خاورمیانه به نشانی تهران، بلوار کشاورز، خ نادری، پلاک ۶ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر